زمزمه ها

محمدرضا شفیعی کدکنی

نسخه متنی -صفحه : 48/ 22
نمايش فراداده

راه باطل

من مي روم ز كوي تو و دل نمي رود

اين زورق شكسته ز ساحل نمي رود

گويند دل ز عشق تو برگيرم اي دريغ

كاري كه خود ز دست من و دل نمي رود

گر بي تو سوي كعبه رود كاروان ما

پيداست آن كه جز ره باطل نمي رود

در جست وجوي روي تو هرگز نگاه من

بي كاروان اشك ز منزل نمي رود

خاموش نيستم كه چه طوطي و آينه

آن روي روشنم ز مقابل نمي رود