منطق الطیر

محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 333/ 231
نمايش فراداده

بيان وادى طلب

  • چون فرو آيى به وادى طلب صد بلا در هر نفس اينجا بود جد و جهد اينجات بايد سالها ملك اينجا بايدت انداختن در ميان خونت بايد آمدن چون نماند هيچ معلومت به دست چون دل تو پاك گردد از صفات چون شود آن نور بر دل آشكار چون شود در راه او آتش پديد خويش را از شوق او ديوانه وار سر طلب گردد ز مشتاقى خويش جرعه اى ز آن باده چون نوشش شود غرقه ى دريا بماند خشك لب ز آرزوى آن كه سربشناسد او كفر و لعنت گر به هم پيش آيدش چون درش بگشاد، چه كفر و چه دين چون درش بگشاد، چه كفر و چه دين
  • پيشت آيد هر زمانى صدتعب طوطى گردون، مگس اينجا بود زانك اينجا قلب گردد كارها ملك اينجا بايدت در باختن وز همه بيرونت بايد آمدن دل ببايد پاك كرد از هرچ هست تافتن گيرد ز حضرت نور ذات در دل تو يك طلب گردد هزار ور شود صد وادى ناخوش پديد بر سر آتش زند پروانه وار جرعه اى مي، خواهد از ساقى خويش هر دو عالم كل فراموشش شود سر جانان مي كند از جان طلب ز اژدهاى جان ستان نهراسد او درپذيرد تا درى بگشايدش زانك نبود زان سوى در آن و اين زانك نبود زان سوى در آن و اين