بوسه هاي تو
گنجشککان پر گوي باغند
و پستان هايت کندوي کوهستان هاست
و تنت
رازي ست جاودانه
که در خلوتي عظيم
با منش در ميان مي گذارند
تن تو آهنگي ست
و تن من کلمه ئي ست که در آن مي نشيند
تا نغمه ئي در وجود آيد :
سرودي که تداوم را مي تپد
در نگاهت همه مهرباني هاست :
قاصدي که زندگي را خبر مي دهد
و در سکوتت همه صداها :
فريادي که بودن را تجربه مي کند