جلوه های بلاغت در نهج البلاغه

محمد خاقانی

نسخه متنی -صفحه : 225/ 117
نمايش فراداده

مجاز مرسل با علاقه ظرفيت

... و ما سوى ذلك فعلم علمه الله نبيه فعلمنيه و دعالى بان يعيه صدرى و تضطم عليه جوانحى. [ نهج البلاغه خطبه 128. ]

و جز اين، علمى است كه خدا، آن را به پيامبرش آموخت و او مرا ياد داد و دعا كرد كه سينه من آن را فرا گيرد و دلم آن علم را در خود پذيرد.

استعمال "جوانج"، مجاز و به معنى قلب است از باب استعمال ظرف بجاى مظروف آن. [ شرح ابن ميثم ج 3 ص 140. ]

مجاز مرسل با علاقه مظروفيت

خطاب به "معقل به قيس رياحى" هنگامى كه او را در مقدمه سپاه خود به "شام" فرستاد، فرمود: و لا تسر اول الليل فان الله جعله سكنا و قدره مقاما لاظعنا. [ نهج البلاغه، نامه 12. ]

سر شب راه مرو كه خدا، آن را خاص آسودن، كرده است.

اطلاق لفظ ضعن- به معنى كوچ- به سر شب، مجاز از نوع اطلاق اسم مظروف به ظرف است. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص 381. ]

مجاز مرسل با علاقه خصوص

يعنى اطلاق اسم خاص بر عام مثل آيه ى شريفه ى و حسن اولئك رفيقا. [ سوره ى نساء، آيه ى 49. ]

يعنى اطلاق اسم عام بر خاص مثل اين آيه كه از زبان رسول الله "ص" حكايت شده است: و انا اول المسلمين. [ سوره ى انعام، آيه ى 163. ]

و در آن، كل اراده نشده است، چون پيامبران قبل از ايشان نيز مسلمان بوده اند.