جلوه های بلاغت در نهج البلاغه

محمد خاقانی

نسخه متنی -صفحه : 225/ 75
نمايش فراداده

استعاره مرشحه، مجرده و مطلقه

استعاره مرشحه: آن است كه جانب مستعار را رعايت كنند و آنچه را كه طالب آن است به او بدهند و آنچه را مقتضى آن است به او ضميمه گردانند. مثل قول "كثير" كه گفت:رمتنى بسهم ريشه الكحل لم يضر.

"رمى" را براى "نظر" استعاره كرده و آنچه را كه رمى، مستدعى آن است، رعايت و لذا لفظ "سهم" را بدنبال آن ذكر كرده است و نيز قول "امرى القيس":

  • فقلت له لما تمطى بصلبه واردف اعجازا و ناء بكلكل

  • واردف اعجازا و ناء بكلكل واردف اعجازا و ناء بكلكل

چون براى شب سينه اى در نظر گرفته كه آن را به جلو مى كشد، مقتضيات اين كار از قبيل اعجاز و كلكل را بدنبال آن ذكر كرده است.

"استعاره مجرده" آن است كه جانب مستعار له را رعايت نمايند مثل آيه شريفه "فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف" [ سوره ى نحل، آيه ى 112. ] و قول زهير: لدى اسد شاكى السلاح مقذف در موارد فوق اگر جانب مستعار مراعات شده بود، بايد گفته مى شد: فكساهم لباس الجوع و لدى اسد فى المخالب و البراثن. [ مقدمه شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحرانى. ] بنابراين اذاقها، شاكى السلاح و مقذف تجريد هستند. استعاره ى مطلقه آن است كه با آن نه ملايمات مشبه و نه ملايمات مشبه به، هيچكدام ذكر نگردد. اگر در استعاره اى ملايم مشبه تجريد و ملايم مشبه به ترشيح با هم بكار بروند، بدليل تعارض ساقط مى گردند و اين استعاره در رتبه ى مطلقه محسوب مى گردد. بايد دانست كه ترشيح، بليغ ترين نوع از انواع مزبور است. چون مدار مبالغه و تحقق آن بر پايه ى فراموش كردن تشبيه و اين ادعاست كه مستعار له همان مستعار منه است نه چيزى شبيه به آن و گويى اصلا استعاره اى در كار نيست. اطلاق، بليغ تر از تجريد است، بنابراين تجريد، ضعيف ترين اين انواع است چون بوسيله آن ادعاى اتحاد، تضعيف مى گردد. [ جواهرالبلاغه ص 343 و منهاج البراعه ج 1 ص 96. ]