جلوه های بلاغت در نهج البلاغه

محمد خاقانی

نسخه متنی -صفحه : 225/ 79
نمايش فراداده

در توصيف مردم دوران جاهليت و هنگام بعثت "پيامبر" "ص":

... و قام لواوه فى فتن داستهم باخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت على سنابكها. [ نهج البلاغه، خطبه 2. ]

بيرق شيطان را برافراشتند در حالى كه فتنه چون شترى مست آنان را به پى مى سپرد و پايمال مى كرد و ناخن تيز به آنها درمى آورد.

جمله ى فوق براى مبالغه در تشبيه فتنه ها به انواع مختلف حيوان است. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 242. ] داستهم از لوازم مشبه به و قرينه ى استعاره مكينه اخفافها، وطئتهم باظلافها و قامت على سنابكها تماما ترشيح اين استعاره است. واژه خف براى كف پاى شتر و واژه ظلف براى سم گاو و... و سنبك براى كناره ى سم اسب بكار مى رود.

تجرع الغيظ فانى لم ارجرعه احلى منها عاقبه و لا الذمنها مغبه. [ نهج البلاغه، نامه 31. ]

و خشم خود را اندك اندك بياشام كه من جرعه اى شيرين تر از آن ننوشيدم و پايانى گواراتر از آن نديدم. فعل تجرع از لوازم مشبه به شراب و قرينه ى استعاره مكنيه و استعمال واژه ى جرعه، ترشيح اين استعاره است.

در بيان مفهوم جمله ى فوق اين دو جمله نيز بكار رفته است:الحلم مراره ساعه و حلاوه الدهر كله، التذلل للناس مصايد الشرف. [ شرح ابن ابى الحديد ج 16 ص 108. ]