استعاره مكنيه مرشحه - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استعاره مكنيه مرشحه

و ايم الله لابقرن الباطل حتى اخرج الحق من خاصرته. [ نهج البلاغه، خطبه 103. ]
به خدا سوگند درون باطل را چاك مى زنم تا حق را از تهيگاه آن بيرون كنم.

تشبيه باطل به حيوان همراه فعل بقر "شكافتن" كه يكى از لوازم مشبه است از نوع استعاره مكنيه و عبارت بعد ترشيح اين استعاره است.

باطل از آن جهت اين چنين تشبيه شده است كه گويى حيوانى است كه چيزى قيمتى تر از خويش را بلعيده است. مجموع عبارت براى افاده ى تمييز حق از باطل است.

البته "ابن ميثم" لفظ "خاصره" را به عنوان استعاره براى باطل و فعل "بقر" را ترشيح اين استعاره قلمداد كرده است. [ شرح ابن ميثم ج 4 ص 22 و شرح ابن ابى الحديد ج 2 ص 186. ]

... لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر... لا لقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها. [ نهج البلاغه، خطبه 3. ]

... اگر اين بيعت كنندگان نبودند و ياران، حجت بر من تمام نمى نمودند، رشته اين كار از دست مى گذاشتم و پايانش را چون آغازش مى انگاشتم.

در عبارت فوق خلافت يا امت به ناقه تشبيه شده و يكى از لوازم ناقه كه "حبل" مى باشد بجاى آن بكار رفته است.

ذكر لفظ "غارب"- بين كوهان و گردن شتر- پس از تكميل استعاره و اتمام قرينه از باب ترشيح است. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 268. ]

در وصف جاهل:لم يعض على العلم بضرس قاطع. [ نهج البلاغه، خطبه 17. ]

آنچه را كه بيان مى كند از روى قطع و يقين نمى گويد.

مراد اين است كه جاهل در برخورد با مسايل و احكام اتقان ندارد تا چون فردى باشد كه با "نواجذ" خويش، لقمه را مى جود، دندانهايى كه عوام آن را ضرس الحلم "دندان عقل" مى نامند و گويى با رويش
آنهاست كه خامى كودكى زايل و پختگى بزرگسالى، جايگزين آن مى گردد. همچنين مى گويند: رجل منجذ- داراى دندان عقل- به معنى مردى پخته و متين. [ شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 283. ]

تشبيه علم به لقمه اى در دهان و استعمال فعل لم يعض به عنوان يكى از لوازم مشبه به از نوع استعاره مكنيه و ضرس قاطع، ترشيح آن است.

العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه. [ نهج البلاغه، حكمت 358. ]

علم، عمل را خواند، اگر پاسخ داد وگرنه روى از او بگرداند.

علم، مشبه و انسان محذوف، مشبه به و يهتف از لوازم مشبه است. استعاره اى است مكنيه و ارتحل عنه، ترشيح آن است. در مورد "عمل" نيز استعاره مكنيه، ملحوظ مى باشد.

/ 225