استماله - جلوه های بلاغت در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های بلاغت در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد خاقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استماله

استماله عبارت از، نسج كلام در قالب الفاظى است كه باعث جلب ملاطفت ديگران و تقليل دشمنى و خصومت آنان گردد. مثال آن از نهج البلاغه، خطبه 31 است كه حضرت خطاب به "ابن عباس" هنگامى كه او را نزد زبير فرستاد تا وى را پيش از جنگ "جمل"، به طاعت خويش باز گرداند، فرموده:لا تلقين طلحه فانك ان تلقه تجده كالثور عاقصا قرنه يركب الصعب و يقول: هو الذلول! ولكن الق الزبير فانه الين عريكه فقل له: يقول لك ابن خالك: عرفتنى بالحجاز و انكرتنى بالعراق فما عدا مما بدا؟ [ نهج البلاغه، خطبه 31. ]

با طلحه ديدار مكن كه گاوى را ماند شاخها راست كرده! به كار دشوار پا گذارد و آن را آسان پندارد. به سر وقت زبير رو كه خويى نرمتر دارد و بدو بگو: خالوزاده ات [ خال برادر مادر است. خال زاده: دايى زاده. مادر زبير صفيه خواهر عبدالمطلب جد اميرالمومنين على عليه السلام است. ] گويد: در حجاز مرا شناختى و در عراق نرد بيگانگى باختى؟ چه شد كه بر من تاختى؟!

سخنى است بغايت لطيف از باب استماله و تذكر نسبت خويشاوندى. بدون شك در عبارت يقول لك ابن خالك براى دعوت به انقياد اثرى است كه در يقول لك اميرالمومنين نيست و اين، نظير سخن قرآن در گفتگوى موسى و هارون است كه فرمود: القى الالواح و اخذ براس اخيه يجره اليه قال ابن ام ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلا تشمت بى الاعداء. [ سوره ى اعراف، آيه 150. ]

"هارون" وقتى غضب "موسى" را ديد از در استماله و ملاطفت درآمد و با عبارت "ابن ام" با او سخن گفت و حق اخوت را به او گوشزد كرد چرا كه اين بيان قطعا موثرتر بود تا بگويد "يا موسى" و "يا ايها النبى". [ شرح ابن ابى الحديد ج 2 ص 163. ]

استدراج

عبارت عرفتنى بالحجاز و انكرتنى بالعراق در خطبه ى 31 كه شرح آن گذشت، مى تواند مصداق صنعتى باشد كه آن را باب "خداع و استدراج" ناميده اند و از مصاديق آن سخن خداست در حكايت از






مومن آل فرعون: قال رجل من آل فرعون يكتم ايمانه اتقتلون رجلا ان يقول ربى الله و قد جاءكم بالبينات من ربكم و ان يك كاذبا فعليه كذبه و ان يك صادقا يصبكم بعض الذى يعدكم ان الله لا يهدى من هو مسرف كذاب. [ سوره ى غافر، آيه 28. ]

او با سبك تقسيم، شروع به احتجاج با آنان كرد و گفت: اگر اين مرد كاذب باشد در اين صورت كذب او به خودش برمى گردد و دامن شما را نمى گيرد ولى اگر صادق باشد، بعضى از روياهاى او در مورد شما محقق مى شود. او نگفت كل ما يعدكم به- همه وعيدهاى او- به منظور مخادعه ى آنان و ايجاد تلطف و جلب قلوب آنان است كه از گفتار او روى نگردانند.

همچنين احتمال كذب "موسى" را بر احتمال صدق او مقدم داشت و گويى آن را بهانه اى قرار داد تا دشمنان موسى به نصيحت او اطمينان كنند. مثال ديگر اين باب، آياتى از قرآن در حكايت از گفتار ابراهيم با پدر اوست كه با توجه به نكات لطيف آن در اينجا نقل مى كنيم:اذ قال لابيه يا ابت لم تعبد ما لا يسمع و لا يبصر و لا يغنى عنك شيئا يا ابت انى قد جاءنى من العلم ما لم ياتك فاتبعنى اهدك صراطا سويا يا ابت لا تعبد الشيطان ان الشيطان كان للرحمن عصيا يا ابت انى اخاف انى اخاف ان يمسك عذاب من الرحمن فتكون للشيطان وليا. [ سوره ى مريم، آيه ى 42 -45. ]

"ابراهيم" "براى شروع فرمان عبادت خدا، علت عبادت اصنام را از آزر پرسيد و با اينكه قبح پرستش چيزى را كه نه مى بيند، نه مى شنود و نه غنا و منفعتى دارد به وى يادآور شد ولى به او نگفت من در علوم متبحرم بلكه به مقتضاى ادب در خطاب گفت: براى من دانشى حاصل شده است كه تو آن را ندارى. سپس به او تذكر داد كه شيطان از فرمان حق تعالى عصيان كرده است و تبعيت از او جايز نيست و در صورت تبعيت از شيطان، وى را از عذاب خدا ترساند و اين همه را از باب استعطاف و استدراج با عبارت "يا ابت" بيان داشت نظير امام على "ع" در عبارت يقول لك ابن خالك اما پدرش بدو پاسخ مثبت نگفت و حتى عبارت "يا بنى" را نيز بكار نبرد بلكه گفت اراغب انت عن الهتى يا ابراهيم؟ [ سوره ى مريم، آيه 46. ] و او را با اسم مخاطب قرار داد و همزه ى استفهام متضمن انكار را براى او بكار برد. سپس
وى را تهديد كرد و گفت: لئن لم تنته لارجمنك و اهجرنى مليا. [ سوره مريم، آيه 46. ]

"ابن ابى الحديد" همچنين جواب "معاويه" به "امام حسين" "ع" را كه "ابن اثير" از باب استدراج دانسته، نقل و نقد كرده است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 2 ص 170. ]

/ 225