موارد التباس در استعاره مفرده
پاره اى از مولفان بويژه از قدما، اصطلاحات بلاغى را در معانى عام ترى نسبت به تعاريف منطقى و بلاغى آنها بكار برده اند كه موارد ذيل از آن جمله است. به هر حال با توجه به تعريف استعاره، عبارات ذيل را نمى توان مصاديق استعاره دانست و استعاره ناميدن آنها التباس و خطا محسوب مى گردد:التباس حقيقت لغوى با استعاره
فاغتره عدوه نفاسه عليه بدار المقام و مرافقه الابرار. [ نهج البلاغه ، خطبه 1. ]دشمن او برنمى تافت كه آدم با نيكوكاران، در بهشت بسر برد، كوشيد تا او را از راه بدر برد. "ابن ميثم" در شرح آن گفته است كه چون جذب نفس توسط وهم به جنت سافله، مانع از رسيدن شيطان به دار مقام و جايگزين شدن در ملا اعلى بود، جايگاهى كه بيشترين مايه رقابت در سير تقرب است و خداى فرمود: و فى ذلك فليتنافس المتنافسون [ سوره ى مطففين، آيه ى 26. ] و آن جذب، به شكل معادات و دشمنى صورت گرفت. معاداه استعاره و نفاسه ترشيح آن است. [ شرح ابن ميثم ج 1 ص 195. ]
در حالى كه استعمال عداوت شيطان در حق انسان، استعاره نيست و حقيقت است پس ترشيحى در كار نيست.