مجاز در مجاز
منظور از اين عنوان، استعمال مجاز مضاعف يا مجاز در مرتبه ى دوم است كه "صاحب منهاج" "ره" آن را تحت عنوان سبك المجاز عن المجاز مورد بحث قرار داده و بر آن است كه قبل او، كسى اين مساله را مستقلا بحث نكرده و فقط بصورت استطرادى، متعرض آن گرديده اند. تعريف موضوع از اين قرار است: استعمال لفظ در معنايى مجازى بدليل علاقه اى كه بين آن معنى و معنى حقيقى وجود دارد و پس از آن استعمال دوم آن لفظ در معناى ديگر بدليل علاقه اى كه بين اين معنى جديد و معناى مجازى اولى موجود است.جواز مساله فوق، مورد اختلاف ارباب بلاغت و اصول است. "علامه حلى" در النهايه و "عميدى" در المنيه و "فاضل قمى در القوانين" قايل به جواز و صاحب "فصول" و صاحب "مصابيح" قايل به منع آن هستند.
منازعات مربوطه همراه با اثبات جواز اين نوع مجاز در مقدمه "منهاج البراعه" به تفصيل بيان شده است. [ منهاج البراعه ج 1، ص 41. ]
از جمله مصاديق قرآنى مجاز مضاعف، آيه ى شريفه ى ذيل است:وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره. [ سوره ى قيامه، آيه ى 22. ]
كلمه "رب" مجاز از رحمت و ثواب رب و رحمت و ثواب خدا مجاز از آثار رحمت حق از قبيل بهشت و حور و قصور و امثال آن است.
انطباق همزمان انواع مختلف مجاز بر يك عبارت را مى توان به وجهى، مجاز مضاعف دانست، از قبيل:فانا فقات عين الفتنه و لم يكن ليجترى عليها احد غيرى بعد ان ماج غيهبها. [ نهج البلاغه، خطبه 92. ]
من فتنه را نشاندم و كسى جز من، دليرى اين كار را نداشت از آن پس كه موج تاريكى آنها برخاسته بود.
غيهب كه به معنى ظلمت است، استعاره تصريحيه از ضلال است و همزمان به قرينه ى فعل ماج
استعاره ى مكنيه است و تقدير جمله چنين است: بعد ان عم ضلالها.
انما المرء فى الدنيا غرض تنتضل فيه المنايا. [ نهج البلاغه، حكمت 182. ]
آدمى در جهان نشانه است و تيرهاى مرگ بدو روانه.
ظاهرا منظور آن است كه انواع رنجها و مصيبتها چون تيرهايى است كه تيراندازى به نام مرگ به سمت آدمى رها مى كند تا سرانجام يكى به هدف بخورد و آدمى را در كام خود بكشد.
اين جمله همزمان، مصداق چند نوع مجاز است:1- از يك سو مصداق مجاز عقلى است، چون فاعل حقيقى رنجها و مصايب همانند لذات و راحتيها، خداست كه در آيه ى لقد خلقنا الانسان فى كبد [ سوره ى بلد، آيه ى 4. ] بدان تصريح شده است و مرگ سبب و فاعل واقعى نيست.
2- از ديگر سو حاوى استعاره ى بالكنايه است كه در آن مرگ به تيرانداز تشبيه شده و مشبه به محذوف است.
3- همچنين مصداق استعاره ى تخييليه است چون تيراندازى را به مرگ نسبت داده است.
علاوه بر موارد فوق تعبير انتم... غرض تشبيه بليغ است و كلمه "غرض" ترشيح براى استعاره ى مكنيه ى پس از آن است.