مجاز عقلى
"خطيب قزوينى" مجاز عقلى را چنين تعريف كرده است:"اسناد فعل و آنچه در معناى فعل است به چيزى كه با آن ملابست دارد و واقعا از آن سر نزده است، همراه با "تاول" يعنى وجود قرينه اى مانع از ملاحظه اسناد واقعى". [ منهاج البراعه ج 1 ص 29. ] مشهورترين علاقات مجاز عقلى
اين علاقات عبارتند از:1- اسناد به سبب2- اسناد به مصدر
3- اسناد به زمان
4- اسناد به مكان
5- اسناد اسم فاعل به مفعول
6- اسناد اسم مفعول به فاعل. [ جواهرالبلاغه ص 308. ]
اسناد به سبب
لا قربه بالنوافل اذا اضرت بالفرائض. [ نهج البلاغه، حكمت 38. ]اگر مستحبات، واجبات را زيان رساند- بنده را به خدا- نزديك نگرداند.
به اين اعتبار كه ممكن است نوافل سبب ضربه زدن به فرايض قرار گيرد، "اضرار" به آن نسبت داده شده است. [ شرح ابن ابى الحديد ج 18 ص 158. ]
فيا عجبا! و الله يميت القلب و يجلب الهم اجتماع هولاء القوم على باطلهم و تفرقكم عن حقكم. [ نهج البلاغه، خطبه 27. ]
شگفتا! به خدا كه هماهنگى اين مردم در باطل خويش و پراكندگى شما در حق خود، دل را مى ميراند و اندوه را تازه مى گرداند.
اسناد اماته قلوب و جلب هموم به اجتماع آن مردم بر باطل از باب اسناد به سبب فعل به جاى فاعل حقيقى است. البته در عبارت يميت القلب مجاز ديگرى نيز از نوع استعاره ى تصريحيه ى تبعيه موجود است، از اين قرار كه هر گاه كار مهمى براى انسان رخ دهد و آدمى در طلب امرى تلاش كند اما از دستيابى بدان ناتوان گردد و قوه متخيله نيز در تقليل آن راه بجايى نبرد، بخاطر عدم اطلاع بر
اسباب آن امر، هم و غمى انسان را فرا مى گيرد كه به مثابه ى مرضى بدون علاج رخ مى نمايد. آن هم و غم را از باب "تسميه الشى ء باسم ما يوول اليه" يا از باب اطلاق اسم مسبب بر سبب، مجازا "موت" خوانند. [ شرح ابن ميثم ج 2 ص 36. ]