يكى از حوادث پرفراز و نشيب و دشوار عصر خلافت على "ع" ماجراى خوارج نهروان "مارقين" بود كه به نام دين، سد راه امام على "ع" شدند و آب به آسياب دشمن ريختند [ در داستان 19 شرحى در مورد خوارج، ذكر شد. ] اين دزدان دين، با شعار لا حكم الا لله، على "ع" را مشرك خواندند و امام از هر راهى وارد شد، تا كار با آنها به جنگ منتهى نشود، نتيجه نگرفت، آنها همچنان لجوجانه بر نفاق و مخالفت خود با آن حضرت ادامه مى دادند.
تا آنجا كه چهار هزار نفر از آنها با عبدالله بن وهب راسبى، بيعت نمودند و به مدائن رفتند و عبدالله بن خباب فرماندار على "ع" در مدائن را به شهادت رساندند و شكم همسر او را كه حامله بود، شكافتند و به ترورهاى كور دست زدند و اعلام جنگ با على "ع" نمودند، سرانجام على "ع" با سپاه خود به جانب سرزمين نهروان رفتند و در برابر لشكر خوارج، قرار گرفتند و نصايح آن حضرت در آن كوردلان ابله اثر نكرد، سه بار لشكر على "ع" را تيرباران كردند و در هر بار، اصحاب على "ع" از آن حضرت درخواست كردند كه مقابله به مثل كنند، ولى حضرت اجازه نداد، سرانجام آنها مردى از ياران على "ع" را با تير كشتند، در اين وقت بود كه على "ع" فرمود: الله اكبر اكنون جنگ با اينها رواست.
جنگ شديدى درگرفت و در نتيجه، خوارج مفتضحانه شكست خوردند، تنها 9 نفر از آنها زنده فرار كردند و از سپاه على "ع" 9 نفر به شهادت رسيدند. [ اقتباس از تتمه المنتهى ص 20 و 21- منهاج البراعه ج 4 ص 354. ] ماجراى خوارج، در نهج البلاغه در موارد گوناگون [ در اين باره به كتاب خوارج در نهج البلاغه از استاد حسين نورى رجوع شود. ] از جمله در خطبه 58 و 59 و 60 و 61 و 122 و... آمده و در هر كدام به گوشه اى از اين حوادث اشاره شده است.
شنيدنى است كه در اينجا به دو حادثه، در اين رابطه، بسنده كنيم:
هنگامى كه امام على "ع" تصميم گرفت، با خوارج بجنگد، اصحاب گفتند: خوارج از پل نهروان گذشتند، امام در پاسخ آنها فرمود:
مصارعهم دون النطفه و الله لا يفلت منهم عشره و لا يهلك منكم عشره
: قتلگاه آنان در اين طرف، در كنار نهر است، سوگند به خدا از آنها حتى ده نفر باقى نخواهد ماند و از شما حتى ده نفر كشته نمى شود. [ نگاه كنيد به خطبه 59 نهج البلاغه. ]
همانگونه كه على "ع" خبر داده بود، همانطور شد، همه ى خوارج جز 9 نفر كشته شدند و اين 9 نفر فرار كرده و در شهرها پراكنده گشتند. و از ياران على "ع" نيز 9 نفر به شهادت رسيدند.
و اين از اخبار غيبى امام على "ع" است، كه مورخين شيعه و سنى آن را نقل نموده اند. مكرر، امام على "ع" را تهديد به قتل كردند و حتى خود آن حضرت خبر مى داد كه تروريستها در كمينش هستند، ولى آن قهرمان قهرمانان در پاسخ اين تهديدها فرمود:
و ان على من الله جنه حصينه فاذا جاء يومى انفرجت عنى و اسلمتنى فحينئذ لا يطيش السهم و لا يبرا الكلم.
: پروردگار من، سينه ى ايمان مرا از سپر پولادين ساخته "وحشتى ندارم" و وقتى كه روز پايان عمر من فرارسد، در آن روز، نه تير خطا مى كند و نه زخم بهبود مى يابد. [ نگاه كنيد به خطبه 62 نهج البلاغه "در داستان 103 در اين باره مطالبى آمده است". ]
به اين ترتيب درمى يابيم كه امام على "ع" آگاهانه در برابر خوارج، اين دزدان دين و مقدس نماهاى نادان، ايستادگى كرد و هرگز از تهديد آنها نهراسيد و با عزمى راسخ و آهنين و توكلى مخلصانه به خدا، به راه خود ادامه داد و درس شهامت و دلاورى را به پيروانش آموخت و هشدار داد كه هرگاه افرادى را ديديد كه زير ماسك دين، به اصل دين ضربه مى زنند، به آنها امان ندهيد.
آتش جنگ صفين، شعله ور شده بود، جنگى كه طولانى و سخت بود، در آغاز اين جنگ و يا در ليله الهرير شب سرد و بسيار سخت درگيرى دستجمعى ياران على "ع" با پيروان معاويه، براى يارانش، خطبه ى شورانگيزى بيان فرمود.
در اين خطبه، آداب جنگ و آمادگى و چابكى و عوامل پيدا شدن روحيه ى عالى جنگ با دشمن را برشمرد، از جمله فرمود:
و اعلموا انكم بعين الله و مع ابن عم رسول الله فعاودوا الكر و استحيوا من الفر فانه عار فى الاعقاب و نار يوم الحساب
بدانيد كه اكنون در جهاد در پيشگاه خدا هستيد و همراه پسر عموى رسول خدا "ص" مى باشيد، پياپى و بى امان حمله كنيد و از فرار، شرم نمائيد، زيرا فرار از جنگ مايه ى ننگ شما در نسلهاى آينده است و آتشى است در قيامت.
و در پايان خطبه اين آيه را كه قسمت آخر آيه 35 سوره محمد "ص" است قرائت كرد:
و انتم الاعلون و الله معكم و لن يتركم اعمالكم: بدانيد كه شما برتريد و خدا با شما است و از پاداش اعمالتان، چيزى نمى كاهد. [ نگاه كنيد به خطبه 66 نهج البلاغه. ]
به اين ترتيب، امام على "ع" پيروان خود را در همه ى تاريخ، دعوت به پيكار با جنايتكاران نمود و فرار از جنگ را لكه ى شرم و ننگ در دامن كبراى انسانيت دانست و آتشى سوزان براى انسان در آخرت.