بدين ترتيب، آخرين و مترقى ترين برنامه تأسيس شهر آرمانى طراحى شده توسط بشر نيز، ابتر و بى خاصيت ماند و غيرقابل اجرا اعلام گرديد، يا به آن متهم شد. بديهى است مسائل دنياى امروز را از ديدگاه «دورانت»، در خلال طرح مذكور مى توان دريافت و يأس متفكران زبردست معاصر را در يافتن راه حل نجات بخش و سعادت آميز براى زندگى بشر مشاهده كرد.
شايان ذكر است كه افراد و شخصيت هاى متعددى دنبال طرح ريزى بهشت در دنيا بوده اند و منحصر به چند مورد فوق نيست؛ در اين ميان مى توان طراحان زير را نام برد:
ارسطو در كتاب سياست، خواجه نصيرطوسى در كتاب اخلاق الملوك، كامپانلا در كتاب شهر خورشيد، بيكن در كتاب هاى ارغنون جديد و آتلانتيس نو؛ همچنين فلاسفه اى مانند كانت، هگل و راسل با ارائه افكار خويش، همگى دنبال اين بهشت گمشده رفته اند.
با مرورى بر تلاش هاى گذشته، به ويژه جديدترين آنها، معلوم مى شود كه فكر و انديشه بشر، هر چند برخاسته از مغز فيلسوفان و سياستمداران آنها بوده، راه به جايى نبرده و كماكان در تدوين الفباى اتوپيا درمانده است. از طرفى روحيه بلندپرواز و مطلق گراى انسان، به نظام هاى اجتماعى موجود كه گرفتار محدوديت هاى فراوانى چون ماديت، غرور، مليت گرايى و آزمندى است، سازگار در نمى آيد و سرپرسودايش به اين آستان ها فرو نمى آيد، و از سوى ديگر، طرح هاى مدينه فاضله اش كه حاكى از آرمان هاى بلند انسانى و معنوى اوست، شكل عمل و تحقق به خود نمى گيرد و جز در آسمان خدا يا آستان خيال و عالم خواب، ردپايى از آن نيست. چه بايد كرد؟ آيا مانند ويل دورانت آيه يأس بخوانيم و نااميدانه با خود سؤال و جواب كرده، بگوييم: