با اين عقيده كه مبناى سيستم حقوقى هر كشور، آداب و سنن و سابقه تاريخى همان كشور است و حقوق هر قوم، مخصوص خود اوست. اين مكتب توسط «ساوينى»، حقوقدان آلمانى، و متأثر از ظهور افكار ناسيوناليستى در قرون جديد در اروپا پديد آمد و آلمان ها براى گريز از سلطه ناپلئون از آن حمايت كردند.
به نظر طرفداران آن، نيازى به قانون و نظام حقوقى نيست. قاضى بايد به وجدان و شرافت خود رجوع كند و اختلافات مردم را بر اساس عرف و عادت و قراردادهاى محلى، حل و برطرف نمايد، كما اين كه درگذشته چنين بوده است؛ «فرانسواژنى» بنيانگذار آن شناخته شده است.
آنها هدف را تأمين رفاه فرد در زندگى مى دانند و حقوق را حافظ مصالح و منافع آحاد مردم به حساب مى آورند. در نظر آنان، سرنوشت فرد، جداى از جامعه اى است كه در آن زندگى مى كند و ضرورتى ندارد كه منافع فردى، بعضاً يا تماماً، فداى مصالح جمعى شود. نظام هاى اقتصاد سرمايه دارى از طرفداران آنند.
اين مكاتب، مبتنى بر اين نظريه هستند كه هويت فرد در گرو اجتماعى است كه در آن زيست مى كند و جداى از آن، تشخّصى ندارد، لذا حقوق بايد مدافع مصالح كل جامعه باشد، هر چند به منافع فردى لطمه بخورد؛ كشورهاى سوسياليستى طرفدار آنند و بعضاً رسيدن به مرحله نفى كامل حقوق فردى و بلكه نفى دولت و حكومت را در خيال مى پرورانند.