اخلاق کارگزاران

جواد خالقی

نسخه متنی -صفحه : 145/ 31
نمايش فراداده

پلكان عروج

1.و ارستگى از تعلقات دنيا آنچه مايه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگى و گستگى از دنيا و تعلقات آن است كه با ذكر و ياد دائمى خداى تعالى، حاصل شود.

آنان كه درصدد برتريها به هر نحو هستند، چه برترى در علوم، حتى الهى آن، يا در قدرت و شهرت و ثروت، كوشش درافزايش رنج خود مى كنند.و ارستگان از قيود مادى كه خود را ازاين دام ابليس تا حدودى نجات داده اند، در همين دنيا در سعادت و بهشت رحمتند.

در آن روزهايى كه در زمان رضاخان پهلوى و فشار طاقت فرسا براى تغيير لباس بود و روحانيون و حوزه ها در تب و تاب به سر مى بردند (كه خداوند رحمن، نياورد چنين روزهايى براى حوزه هاى دينى) شيخ نسبتا وارسته اى را نزديك دكان نانوايى كه قطعه نانى را خالى مى خورد، ديدم كه گفت: (به من گفتند عمامه را بردار من نيز برداشتم، دادم به ديگرى كه دو تا پيراهن براى خودش بدوزد.

الآن هم نانم را خوردم و سير شدم، تا شب هم خدا بزرگ است.

) پسرم! من چنين حالى را اگر بگويم به همه مقامات دنيوى مى دهم، باوركن ولى هيهات آنچه گفتم، بدان معنى نيست كه خود را از خدمت در جامعه كنار كشى و گوشه گير و كَلِّ بر خلق الله باشى كه اين از صفات جاهلان متنسك است يا درويشان دكان دار.

سيره انبياء عظام، صلى الله على نبينا و عليهم اجمعين وائمه اطهار عليهم السلام كه سرآمد عارفان بالله و رستگان از هر قيد و بند و وابستگان به ساحت الهى در قيام به همه قوى عليه حكومتهاى طاغوتى و فرعونهاى زمان بوده و دراجراى عدالت در جهان رنجها برده و كوششها كرده اند، به ما درسها مى دهد، در جهان رنجها برده و كوششها كرده اند، به ما درسها مى دهد واگر چشم بينا و گوش شنوا داشته باشيم، راه گشايمان خواهد بود: من اصبح و لم يهتم بامورالمسلمين فليس بمسلم. (33)

2. خدايى كردن انگيزه ها پسرم! نه گوشه گيرى صوفيانه دليل پيوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت، شاهد گسستن از حق، ميزان دراعمال انگيزه هاى آنهاست.

چه بسا عابد و زاهدى كه گرفتار دام ابليس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب اوست چون: خودبينى و خودخواهى و غرور و عجب و بزرگ بينى و تحقير خلق الله و شرك خفى وامثال آنها، او را از حق دور و به شرك مى كشاند.و چه بسا متصدى امور حكومت كه باانگيزه الهى به معدن قرب حق، نائل مى شوند، چون: داود نبى و سليمان پيامبر عليهما السلام و بالاتر و والاتر چون: نبى اكرم صلى الله عليه وآله و خليفه برحقش، على بن ابى طالب عليه السلام و چون: حضرت مهدى، ارواحنا لمقدمه الفدا، در عصر حكومت جهانيش.

پس ميزان عرفان و حرمان، انگيزه است.

هر قدرانگيزه ها به نور فطرت نزديكتر باشند واز حجت و حتى حجب نور وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند، تا آن جا كه سخن از وابستگى نيز كفراست .(34)

3. قيام لله يكتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذير و در آن خط سير نما: قل انما اعظكم بواحدة تقوموا لله مثنى و فرادى.

ميزان دراول سير، قيام لله است، در كارهاى شخصى وانفرادى و هم در فعاليتهاى اجتماعى.

سعى كن دراين قدم اول موفق شوى كه در روزگار جوانى آسانتر و موفقيت آميزتراست.(35)