هر حادثه اى كه در عالم رخ مى دهد از قبيل بلاهاى طبيعى، مرگ و ميرها، جنگ ها و حداقل از دو جهت قابل بررسى است: يكى مشاهده آن بلاها و مشكلات كه انسان را سخت برآشفته و نگران مى كند.
اين كه در حادثه اى - طبيعى يا غير طبيعى - چندين نفرانسان از بين مى روند، چندين خانه و ساختمان ويران مى شود، كودكانى در زير خروارها خاك مى مانند و اينها همه سبب جريحه دار شدن خاطر انسان مى گردد.و براى بلا ديدگان اظهار همدردى مى كند و اگر توانست حداكثر تلاش خود را مى كند تا كسى را نجات دهد .
جهت ديگر، عبرت آموزى و پندگرفتن از اين قضاياست؛ يعنى انسان با مشاهده آن حوادث و بلاها كه بر سرديگران آمده احتمال بدهد كه هر لحظه ممكن است به سراغ او نيز بيايد؛ اگر در منطقه اى دور دست زلزله اى آمده و چندين نفر را به كام مرگ فرستاده، چه بسا اين بار در محل زندگى او رخ دهد و او را از ميان بردارد.
اگر در جايى قحطى و خشك سالى آمده، احتمال بدهد كه شايد روزى خودش به آن دچار گردد.
بر همه مسلمانان واجب است كه به حوادث تلخ و جان سوز به ديده عبرت بنگرند و از آنها در جهت اصلاح درونى خود بهره ببرند و خود را همواره براى رفتن از اين دنيا آماده سازند.
خداوند متعال در مورد عبرت گرفتن از حوادث و جريان ها در آيات متعدد يادآورى كرده است: فاعتبروا يا اولى الابصار(119)؛ اى صاحبان بينش ها و بصيرت ها عبرت بگيريد.
يا ان فى ذلك لعبرةً لاولى الابصار(120) و ان فى ذلك لعبرة لا ولى الالباب؛ در اين [ ماجرا] براى خردمندان عبرت است.
توجه نكردن به اتفاقات و قضاياى عبرت آموز، عواقب خطرناكى را در پى دارد.
در قصه غرق شدن فرعون و فرعونيان عبرت بزرگى براى قوم حضرت موسى عليه السلام بود، اما آنان هيچ درسى و عبرتى از آن نگرفتند؛ با آن كه به چشم خويش، غرق شدن قوم فرعون را ديدند، لكن باز هم از لجاجت و تكبر دست برنداشتند.
ديدند كه سرانجام كفر و شرك هلاكت هميشگى است، اما باز هم از موسى بت مى خواستند و به گوساله پرستى روى آوردند و قومى به شدت لجوج بودند.