اخلاق کارگزاران

جواد خالقی

نسخه متنی -صفحه : 145/ 72
نمايش فراداده

عوامل نزول بلا

حال كه صحبت از بلاها و حوادث تلخ شد، مناسب است به برخى از عوامل اين بلاها اشاره شود.

خداوند مى فرمايد: و اتقو فتنةً لا تصيبنّ الذين ظلموا منكم خاصةً و اعلموا انّ اللَّه شديد العقاب(121)؛ دورى كنيد از فتنه اى كه [اگر بيايد] فقط شامل ستم گران نيست و آگاه باشيد كه خداوند مجازات كننده بزرگى است.

يعنى وقتى گناهى از كس سر مى زند عذاب [در اين دنيا] فقط از آنِ او نيست، بلكه كسان ديگر را هم در برمى گيرد.

اگركسى گناه مى كند در واقع تنها به خودش ظلم نكرده بلكه به همه جهانيان ستم كرده و باعث نزول عذاب براى همه مى شود.

امام على عليه السلام در دعاى پربار كميل مى فرمايد: اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل البلا؛ خدايا آن گناهم را كه باعث مى شود بلا نازل شود، ببخش.

بلايى كه نه فقط شامل من كه شامل همه مى گردد.

اين گناهان كه سبب نزول و فرود آمدن بلا مى شود، داراى اثر وضعى است؛ يعنى خداوند به گونه اى قرار داده كه با انجام آن گناه، نتيجه طبيعى اش فلان بلا و مصيبت است.

پس بايد از خدا بخواهيم كه ما را از ارتكاب اين گناهان باز دارد، آن گونه كه معصومين به ما آموخته اند.

يكى از آنها فراموش كردن خداوند است.

هر كس خدا را از ياد ببرد، نتيجه طبيعى اش آن است كه خداوند هم آنان را فراموش مى كنند: نسو اللَّه فنسيهم(122)؛ خدا را فراموش كردند، خداوند هم آنان را فراموش نمود.و چه بدبختى بزرگ تر از آن كه خداوند كسى را فراموش كند؛ يعنى به او توجه نكند ونظر لطف و عنايت به او نكند.

اما عوامل فراموشى خدا چيست؟ يكى اين كه گمان كنيم آنچه انجام داده ايم، به توان و نيرو و دانش خود انجام داده ايم و هيچ كسى به ما يارى نرسانده است و خدا هم نقشى نداشته است.

چه بسا مسئولى كه كسان ديگرى زير فرمان اويند، گمان كند كه از تدبير و نيروى خودش است كه آنها را اداره مى كند و برآنها فرمان مى راند يا كسى كه داراى توان زيادى است، گمان كند با تلاش خود آن را بدست آورده و خدا را و لطف او را فراموش كند.

در اين صورت خداوند او را به خودش واگذار مى كند و نابودى و هلاكت و تيره روزى او حتمى خواهد بود، زيرا با مرگ او، جهنم هميشگى در انتظار اوست.

لذا عبرت آموزى از حوادث و بلاها براى همه به ويژه مسلمانان بسيار ضرورى است.

در عبرت آموزى بايد به دو جهت دقت بيشترى شود، تا حقيقت قضيه روشن تر شود و عبرت آموزى، واقعى باشد: يكى خود قضيه اى كه رخ داد.

مثلاً فرعون ادعاى خدايى كرد و در آخر در درياى طوفان خشم خدا به هلاكت رسيد.

در اين جا، هم بايد از ادعاى خدايى كردن فرعون عبرت گرفت و هم از عذابى كه او را فرا گرفت؛ چه عاملى سبب شد كه فرعون ادعاى خدايى كرد؟ قطعاً اگر ساير انسان ها به جاى او بودند و افكار و انديشه هاى او را داشتند، ادعاى خدايى مى كردند.

ما مسلمانان بايد در اين جهت هم توجه كنيم كه مبادا پا در جاى پاى فرعون و فرعونيان بگذاريم كه سرانجامِ ما هم هلاكت خواهد بود.

فرعون اهل تكبر و نخوت بود و خود را برتر از ديگران مى ديد لذا ادعاى خدايى كرد.

البته چه بسا مردم نادان و خيره سرنيز در گستاخى او نقش داشته اند.

از اين رو بايد مراقبت باشيم و راه هاى نخوت و خود بزرگ بينى را ببنديم و يكى از راه هاى دورى از تكبر، ديدن عظمت خدا و كوچكى خود و ساير انسان هاست؛ هيچ انسانى تاكنون عمر جاودان نداشته و از دنيا رفته اند و به خاك سپرده شده اند.

جهت ديگر هم همان مشاهده بلاهايى است كه بر سر انسان هاى متكبر آمده كه توضيح داده شد.

خلاصه اين مطالب آن است كه ما در هر مقام و منزلت و جايگاهى كه هستيم، بايد از حوادث خوب و بد درس عبرت بگيريم و در همه حال به ياد خدا و قيامت باشيم و باور كنيم كه همه اعمال ما فرداى قيامت در پيش روى ماست و از هر عملى كه انجام داده ايم، باز خواست خواهيم شد و يكى از سؤالات اين است كه آيا از آنچه بايد عبرت مى گرفتيم، گرفته ايم يا نه؟ و در اين ميان موقعيت مسئولان و مديران بسيار خظير است، زيرا اولاً بيشتر در معرض آزمايش الهى اند و از اين جهت بايد بيشتر درس عبرت بگيرند از وقايع و روى دادهاى گذشته و حال و ثانياً از آن جا كه مدير يا مسئول هستند، به عنوان الگو و سرمشق ديگران هستند و مايه عبرت ديگران، مبادا كارى كنند كه موجب هلاكت ديگران شوند و يا باعث شوند كه ديگران با مشاهده اعمال بد مسئولان و مديران، درس عبرت بگيرند، اما خود مسئولان در ورطه هلاكت افتند.