با توجه به اين كه اين مكان، دفتر تبليغات است مناسب است درباره مقوله تبليغ سخنانى گفته شود و نقشى كه تبليغ دارد به آن اشاره شود و بهتر است اين موضوع را با آيه هايى از قرآن كريم آغاز كنيم.
خداوند مى فرمايد: يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك وان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس(130)؛ اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملا [به مردم ]برسان و اگر [ چنين ] نكنى، رسالت او را انجام نداده اى، خداوند تو را از [خطرات احتمالى ]مردم نگاه مى دارد.
كلمه تبليغ از بلاغ مشتق شده است: هذا ابلاغ مبين در قرآن هم بلاغ (ثلاثى مجرد) آمده و هم تبليغ (بلّغ، يبلّغون، مبلّغكم ).
بلاغ به معناى وصول و رسيدن است.
لذا اگر كسى سخنى را به كسى برساند، مبلغ خوانده مى شود؛ يعنى رساننده.
مقوله تبليغ از چند بُعد قابل توجه است:
1 - مبلّغ چه كسى بايد باشد .
2 - تبليغ از جانب چه كسى بايد باشد.
3 - چه كسى بايد تبليغ شود.
4 - مبلغ چه چيزى را و چگونه بايد بگويد.
5 - تبليغ در چه موقعيتى بايد انجام بگيرد .
اين سؤال ها و سؤال هاى ديگر هر كدام با توجه به مكتب ها و نگرش ها و بينشهاى گوناگون، پاسخ هاى متنوعى خواهد داشت و ما محور بحث را اسلام قرار داده و به ديگران مكاتب، جزء به اشاره نخواهيم پرداخت.
اين كه مبلغ چه كسى بايد باشد، از ديدگاه اسلام، پيامبران و جانشينان آنان و كسانى كه رهرو راه آنان هستند، مى باشد.
در آيه شريفه فوق امر تبليغ به عهده پيامبر است يا ايها الرسول و روشن است كه محتواى تبليغ پيامبر، پيام خداست براى انسان ها تا هدايت يابند و رستگار شوند و در اين امر آنچه بايد بيان شود خواست خدا بايد باشد نه تمايلات و خواهش هاى انسان ها، چرا كه آنان صلاح و فساد واقعى خود را نمى شناسند و نمى توانند راهى را انتخاب كنند كه به سعادت برسند، از اين رو خداوند از طريق پيامبر خود پيام هدايت بخش خود را از طريق پيامبر معصوم به سوى مردم مى فرستد.
با اين بيان ادعاى غربيان مبنى بر دمكراسى و امثال آن رنگ مى بازد، چه اتفاق بر يك نظر توسط مردم ملاك درستى آن نظر نخواهد بود بلكه درستى راه ها كسى مى شناسد مى داند كه خالق انسان ها و راه رسيدن به سعادت است؛ به عبارت ديگر مردم، نه مى توانند تبليغ درست را انجام ندهند و نه قادرند محتواى تبليغ صحيح را تشخيص بدهند.
مشكلات تبليغ تبليغ و رساندن پيام خداوند به مردم داراى خطرات فراوانى است؛ از جمله نپذيرفتن و انكار مبلّغ از سوى مردم، اشتباه در رساندن محتوا و پيام تبليغ، مبارزه با مبلغ و دشمن دانستن او و مسايل ديگر.
البته اشتباه كردن در تبليغ در مورد پيامبران و امامان صادق نيست، چرا كه آنان معصوم اند و مصون از خطا و اشتباه، اما ديگران چه بسا در تبليغ پيام، سخنى يا كارى به خطا انجام دهند.
اما مشكلات ديگر در مورد همگان صادق است و ما هيچ پيامبرى نداريم كه امت هايشان، آنان را انكار يا اذيت نكرده باشند.
حضرت نوح عليه السلام 950 سال مردم را به سوى خدا هدايت كرد ولى در مقابل مردم او را كتك مى زدند، خاك بر صورت و بدنش مى ماليدند، مجنونش مى خواندند و يا حضرت موسى، عيسى، هود و صالح چه سختى ها كه نكشيدند.
پيامبراكرم صلى الله عليه وآله نيز سختى ها و گرفتاريهاى زياد را متحمل شد.
مردم به او سنگ مى زدند.
خاك بر سر و صورت حضرتش مى ريختند، دندان مباركش را شكستند ، اما هيچ كدام از اينها خللى در عزم راسخ او و نيز ساير پيامبران ايجاد نمى كرد، چراكه پيام از طرف خداوند عالم بود و بايد رسانده مى شد و البته خداوند هم با آنان بود.
چنان كه در حق پيامبراسلام صلى الله عليه وآله مى فرمايد: والله يعصمك من الناس؛ خداوند تو را از[ خطرات ] مردم نگاه مى دارد.
محافظ داشتن در امر تبليغ از مجمع البيان به دست مى آيد كه پيامبراكرم صلى الله عليه وآله حارس (محافظ) داشت و از جان آن حضرت محافظت مى كردند، اما وقتى اين آيه نازل شد پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود ديگر نيازى به محافظ ندارم.
هم چنان كه امام رحمه الله نيز دوست نداشت محافظ داشته باشد، لذا پاسداران محافظ او سلاح هايشان را پنهان مى كردند تا امام متوجه سلاح آنان نشود، چراكه آن زمان خطه منافقان و دشمنان بسيار زياد بود و شاهد آن ترورهاى متعددى بود كه از دشمنان انجام مى گرفت.