فطرت توحيدى بشر، اقتضا دارد كه او پيوسته در جهت خير و خيرخواهى براى خويشتن و نزديكان و همسايگان و ديگران باشد.
از اين رو، انبيا - كه شايسته ترين انسان ها مى باشند - خير خواه ترين افراد در تاريخ بوده اند.
اساساً بعثت و كتاب و ابلاغ و هدايتِ هر پيامبر، نمايان گر خير و محبت خداوند متعال مى باشد.
دين حق كه به وسيله انبيا بيان شده، در حقيقت، همان صراط خير و احسان مادى و معنوى است كه پروردگار يكتا در پيش روى مردمان نهاده؛ تا خود را از خسران و شقاوت نجات دهند و به ساحل رستگارى نزديك شوند.
بنابراين، مى توان گفت كه ما به اقتضاى فطرى و نيز تعليمات دينى و قرآنى، دنبال خير و كمال مى باشيم و بايد در همه حال و همه جا، سعى در خير و خيرخواهى داشته باشيم.
هر مسلمانى به دنبال اين است كه خيرخواهى براى خود و همسر و فرزندان و خويشاوندان و دوستان و فرودستان داشته باشد.
اگر از لحاظ فكرى و ايمانى در سطح بالاترى باشيم، نوعى دوستى در جان ما نفوذ مى كند و به دنبال خير و سعادتِ افراد جامعه بزرگ اسلامى و حتى جامعه بشرى خواهيم بود.
از آنچه گفتيم، نتيجه مى گيريم كه حركت مطلوب انسان ها، به خصوص مسلمان ها، محور خيرخواهانه دارد و در نهايت به كمال و فلاح آنان مى انجامد.
ترديدى نيست كه هر تعليم دينى ما در جهت پرورش حس خيرخواهى بوده و ما را به نوعى به سمت محبت و عدالت سوق مى دهد.
نماز و روزه، ذهن و قلب ما را از دشمن و كينه توزى و غرور و آزار، پاك مى سازد و پذيراى خدمت به همنوعان مى كند.
زكات و انفاق، حرص و طمع و مال اندوزى و خودخواهى ما را مهار مى كند و ثروت را در جهت رفع نياز تهى دستان به جريان مى اندازد.
اگر دقت شود، هر قدم خيرخواهانه، به خصوص در زمينه دستگيرى مادى نزديكان و دوستان، بذر خيرى است كه در كشتزار وجود ديگران پاشيده شده و رشد خواهد كرد و آنان را در راه خيرخواهى نگاه خواهد داشت.
خيرخواهى مديران ترديدى نيست كه مديران جامعه اسلامى، بايد عناصرى خيرخواه و خدمت گزار باشند.
نظام جمهورى اسلامى، كارگزارانى را مى خواهد كه مقام و قدرت خود را وسيله سعادت مردم قرار دهند.
اساساً مديريت فعال و موفق، بدون نظرها و طرح ها و اقدام هاى خيرخواهانه، شكل نمى گيرد.
يك مدير موفق و لايق، كسى است كه در مجموعه زير دست خود به گونه اى عمل كند كه افراد روحيه بالايى داشته و در خور وظيفه هاى محول شده خود حركت كنند.