پیاله دور دگر زد

نصرت رحمانی

نسخه متنی -صفحه : 15/ 14
نمايش فراداده

ميان ديدن و بودن

سواد وحشت و كشتارگاه و سايه تيغ

و بيم رستن فواره هاي خون

نگاه را بردار

سوي دريچه بگردان

ولي چرا ؟

چراي ، بره نوباوه را نظاره كنيم

به واهمه هاي علف

چرا ؟

عزيزمن آرام

به پشت سكه نگاهي كن

به پاسخ عطش ساطور

جواب بايد داد

در اين سترگ بيابان

عجيب گيتي هموار است

كوچك و خوشبخت

ميان ديدن و بودن هزار فرسنگ است