تجلی و ظهور در عرفان نظری

سعید رحیمیان

نسخه متنی -صفحه : 121/ 56
نمايش فراداده

خلاصه و مرور فصل پنجم

اين فصل به ارتباط تجلى با «اعيان ثابته » و «حاكميت اعيان بر عالم و بر اسما وتجليات آنها» اختصاص يافت و روشن شد كه اين تعينات علمى الهى اند كه توجيه كننده اختلافات و تشخصات و ذاتيات و عوارض پديدارهاى عالمند كه خود ازناحيه اسما و با «تجلى ذات » حق نشئت يافته، اما در تجليات «فعلى حق » بر اسماحاكميت دارند، بدين صورت عالم از ديد عارف عالمى است با ضابطه و قانون ،ضابطه اى كه از متن و حاق واقع و ذات حق و علم او برخاسته است. علم به سر قدراز طريق شهود اعيان ثابته به اوحدى از انبيا و اوليا اختصاص دارد.

1) فصوص (شرح محمود غراب)، ص 8; قونوى نيز درمفتاح چنين گويد: حقيقة كل شى ء كيفيه تعينه فى علم الله; حقيقت هر چيز نحوه تعين آن در حضرت علمى حق تعالى است «رك: مشارق الدرارى،ص 30».

2) ر ك: مشارق الدرارى، ص

30.

3) فصوص (شرح قيصرى)، ص 18; تعليقه بر فصوص، ص 30 و

36.

4) اسفار، ج 2، ص 328; نيز رك: فتوحات، ج 1، ص 210، كه اعيان ثابته را از طريق قاعده تخاطب درقول و امر به استناد به آيات قرآن اثبات نموده است.

5) رك: فتوحات، ج 3، ص 281 و 280; حاشيه تجليات، ص 174 (به نقل از صدرالدين قونوى); نيز نقدالنصوص، ص

32.

6) رك: كلمات مكنونه، ص 28; مصباح الهدايه، ص

61.

7) همين ويژگى اعيان ثابته موجب بروز بحثى در اين زمينه شده كه آيا اعيان اصولا مجعولند يا نه؟ ازمشايخ و بزرگان عرفان نقل شده كه «الاعيان الثابته ما شمت رائحة الوجود: اعيان ثابته بويى ازوجودنبرده اند» و همين تعبير باعث شده كه عده اى ثابتات ازليه معتزله را كه پشتوانه عقلى ندارند به عرفانسبت دهند [معتزله، ثابت را اعم از موجود و معدوم مى دانند و بنابراين معتقدند كه مى توان امورى داشت كه معدوم باشند، اما ثابت و متعلق علم بارى تعالى در ازل واقع شوند] و بنابر آن جمله، به عدم مجعوليت اعيان قائل شده و چنين استدلال نموده اند. مجعول ابتدا بايد در خارج موجود باشد تا بتواندبه مجعوليت متصف شود، حال آن كه اعيان ثابته موجود در خارج نيستند.

در مقابل، عده اى ديگر براى مجعوليت اعيان ثابته چنين استدلال نموده اند كه اعيان ثابته مجعولند، چون وجود علمى دارند و هرچه وجود (عينى يا علمى) دارد (ماسوى الله) از نحوه اى جعل برخورداراست، پس اعيان ثابته مجعولند. قيصرى نزاع را لفظى مى داند و مى گويد: اگر بگوييم اعيان ثابته رائحه وجود را ازلا و ابدا استشمام ننموده اند و وجود خاص خويش ندارند، در اين صورت غير مجعولند،اما اگر از آن حيث كه در حيطه علم بارى تعالى وجود و حضور علمى دارند بنگريم، در اين صورت مجعول مى باشند (مجعولاتى كه توسط فيض اقدس پديدار شده اند) اما مى توان گفت: اگر جعل را دروجودات به كار بريم، نه تنها اعيان ثابته، بلكه اعيان خارجه نيز مجعول نيستند، چرا كه نمودند نه وجود، اما اگر جعل را اعم از ايجاد يا اظهار بعد الخفاء به كار بريم، در اين صورت اعيان ثابته نيزمجعولند و با فيض اقدس ظاهر شده اند «رك: نقدالنصوص، ص 43».

در رباعى ذيل كه به علامه دوانى منسوب است ، مطلب فوق به خوبى ترسيم شده است.

اعيان كه به اصطلاح ماهيات است

در خارج و علم فرع ذات است

مجعول به وجهى و به وجهى ازلى

احكام، بلى، تابع حيثيات است

8) رك: فتوحات، ج 4(چاپ قديم)، ص 210، 211 و

16.

9) فصوص (شرح قيصرى)، ص 21; تعليقه تونى بر فصوص، ص

30.

10) فصوص (شرح قيصرى)، ص

21.

11) شرح فصوص، ص

21.

12) مرحوم فاضل تونى در تعليقه خود بر مقدمه فصوص مى گويد: موضوع اول (انفعاليت اعيان) به جهت نوعى لحاظ اجمالى به عالم به نحوى كه تنها وجه خاص حاكم بوده و سلسله اسباب و معدات ومؤثرات نفى گردد مى باشد و قول دوم به واسطه لحاظ تفصيلى به مجموع عالم به نحوى كه سلسله اسباب و ساير معدات و مؤثرات اثبات شود اتخاذ گرديده، (تعليقه فصوص، ص 36، 37) ; استادآشتيانى نيز پس از بحثى در اين زمينه چنين آورده: اعيان گرچه نظير عقول و نفوس واسطه فيض وجودند، ولى مبدا صريح ظهور، فيض حق است كه از وجه خاص كه هر موجودى با حق دارد فيض را به مظاهر خارجى مى رساند «شرح مقدمه قيصرى (چاپ قديم)، ص 108».

13) نصوص به نقل از «مصباح الانس »، ص

104.

14) مصباح الانس، ص

104.

15) شرح مقدمه قيصرى (چاپ جديد)، ص 271 و

382.

16) رك: نقدالنصوص، ص

45.

17) التوحيد، ص

43.

18) اصول كافى، ج 1، ص 442; نيز رك: روايت عالم اشباح، همان ماخذ، ص

441.

19) همان، ص

148.

20) صدرالمتالهين به نقل از شيخ الرئيس، عبارتى دال بر تاثير استعداد شى ء قابل (متجلى له) را در قبول تجليات ذكر نموده است. «رك: اسفار، ج 1، ص 419».

21) مرحوم ملاصدرا گويد: خداوند را علمى تابع است كه فرع صدور موجودات از حقايق اسماى الهيه است و علمى متبوع كه مقدم بر ايجاد معلوم است (مراد از معلوم همان صور موجودات عينيه در علم است) و كسى كه به درك اين دو جنبه نايل آيد، هم خداوند را آينه ممكنات مى داند و هم صورممكنات را به حقايق وجوديشان آينه هاى ذات حق و اسماى او.

22) بله اين اعيان و استعدادها خود معلل به اسماست و اسما نيز خود معلل به ذات است و ذات الهى علت بردار نيست، لذاست كه خداوند فرمود: «و يحذركم الله نفسه »، نيز فرمودند: «اذا بلغ الكلام الى الله فامسكوا».

23) رك: فصوص (شرح محمود غراب)، ص 215 به نقل از فتوحات; نيز رك: فص عزيرى فصوص الحكم.

24) فصوص (شرح محمود غراب)، ص

215.

25) شيخ صدوق، التوحيد، ص

365.

26) فصوص (شرح محمود غراب)، ص 211; فكوك قونوى در حاشيه منازل السائرين، ص 233 و

252.

27) فصوص (شرح محمود غراب)، ص 174 به نقل از فتوحات.

28) فصوص (شرح قيصرى)، ص 302; نيز رك: شرح منظومه، ص

357.

29) فصوص (شرح محمود غراب)، ص 44 به نقل از فتوحات.

30) نحل (16)، آيه

40.

31) رك: فتوحات، ج 2(چاپ قديم)، ص 171; شعرانى، اليواقيت و الجواهر، ج 1، ص

73.

32) ق (50)، آيه

29.

33) نحل (16)، آيه

118.

34) يونس (10)، آيه

2.

35) انبياء (21)، آيه

101.

36) انسان (76)، آيه

1.

37) محمد بن عبدالجواد بحرانى، برهان، ج 4، ص

410.

38) انعام (6)، آيه

117.

39) انعام (6)، آيه

149.

40) فتوحات، ج 2 (چاپ قديم)، ص 56 و 63 و ج 1، ص 16، 70، 74 و 182; فتوحات، ج 13 (چاپ جديد)، ص

167.

41) ابراهيم (14)، آيه

34.

42) رك: شرح كلمات الصوفية من كلام الشيخ ابن العربى.

43) تذكار مطلب از استاد عابدى شاهرودى. نيز رجوع شود به پيامدهاى كلامى بحث، مبحث «بدا».