" هو الاول و الاخر " ( 1 ) اول موجودات اوست ، آخر موجودات هم اوست . از اين ديگر تعبير رساتري درباره خدا نمي شود پيدا كرد . وقتي مي گوييم خدا يعني اول موجودات ، يعني آن كه موجودات از او پيدا شده اند ، و آخر موجودات ( يعني ) آن كه موجودات به او بازگشت مي كنند .
درباره آخرت قرآن اين طور مي فرمايد : " يعلمون ظاهرا من الحيوه الدنيا و هم عن الاخره هم غافلون " ( 2 ) اينها يك ظاهره اي ، نمودي ، پديده اي از زندگي دنيا مي بينند ، اما از آخرت كه از اين نوع نيست غافل هستند ، يعني نسبت دنيا و آخرت را نسبت ظاهر و باطن حساب مي كند .
غرض اين جهت است كه عمده مسأله اي كه درباب توحيد هست صحيح طرح كردن آن است . يك مسائلي كه ما بايد بعد صحبت كنيم ، از حالا ولو به نحو اشاره عرض مي كنيم : " ليس كمثله شي ء " ( 3 ) را انسان در تصور اولش از خدا بايد در نظر داشته باشد . ليس كمثله شي ء . هيچ چيزي مانند او نيست ، او مانند ندارد . اين مفهومهاي " سبحان الله " ، " " سبحان ربي العظيم " ، " سبحان ربي الاعلي " ، " سبحان ربك رب العزه عما يصفون " ( 4 ) و " الله اكبر " ، اين مفاهيم را انسان در تصور اولي كه مي خواهد از خدا داشته باشد بايد در ذهنش داشته باشد .
خدا منزه است از توصيفاتي كه اينها مي كنند ، خداي من ، پروردگار عظيم من منزه است از توصيفي كه خود من مي كنم . " الله اكبر " يعني " الله اكبر من ان يوصف " . انسان درباره موجودي بحث مي كند كه اصلا برتر است از وصف او و از توصيف او ، منزه استاز هرگونه محدوديتي و از هرگونه نقصي . " فاينما تولوا فثم وجه الله " ( 5 ) ببينيد خدايي كه قرآن بيان مي كند اين است : " رو به هر طرف كه بايستيد رو به خدا ايستاده ايد " . اين خاصيت آن موجودي است كه جزئي از اجزاي
. 1 حديد / . 3 . 2. روم / . 7 . 3. شوري / . 11 . 4. صافات / . 180 . 5. بقره / . 115 .