توحید

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 112/ 98
نمايش فراداده

نامها را به آدم آموخت . حالا مقصود از اسمها چيست ؟ آيا مقصود اسمهاي خدا ، يعني شؤون پروردگار است ؟ آيا مقصود از اسم حقايق اشياء است ؟ چون هر چيزي را انسان تا يك عنواني ، اسمي ، نامي به آن ندهد نمي تواند بشناسد ، و بلكه ميان اينها شايد از يك نظر تفاوتي هم نباشد ،بگوييم اسماء و شؤون الهي يا حقايق اشياء ، حالا هر چه هست . همينكه خداوند اسمها را به آدم آموخت ، به ملائكه عرضه كرد : " انبئوني باسماء هؤلاء " آن حقايق را نشان داد ، گفت : شما اينها را به من معرفي كنيد ، بگوييد نام اينها چيست ؟براي آنها مجهول بود : " قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا " پروردگارا ، ما جز آن مقداري كه تو به ما آموختي نمي دانيم ، ما از اينها سردر نمي آوريم . " قال يا ادم انبئهم باسمائهم ، فلما انبئهم باسمائهم " ( 1 ) آن وقت به آدم مأموريت داده شد :اي آدم ! تو به اينها تعليم بده . همين موجودي كه درباره اش گفته بودند : " ا تجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء " آمد به فرشتگان حقايقي را كه براي آنها مجهول بود تعليم داد . آن وقت خداوند به فرشتگان فرمود : " ا لم اقل لكم اني اعلم غيب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون " ( 2 ) من به شما نگفتم رازهايي نهاني وجود داردكه من آن رازهاي نهاني را مي دانم و شما نمي دانيد ؟ يعني شما از آن موجود ، فقط اين جنبه اش را مي دانستيد و مي شناختيد و مي گفتيد او منشأ شر و فساد مي شود اما اين جنبه اش كه او مي رسد به جايي كه شما بايد در مكتب او بياموزيد ، اين را ديگر شما نديده بوديد .

آن وقت بعد از اين جريان است كه : " و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لادم . . . " ( 3 ) آن وقت به فرشتگان گفتيم كه به اين آدم سجده كنيد . از مجموعه اين مثل ، البته انسان مي تواند مطالب بسياري از قسمتهاي مختلف استفاده كند و درباره آن بحث كند ، ولي يكي از جنبه ها اين است كه انسان موجودي است كه در طبيعت او شر و فساد هست و در عين حال در طبيعت اين موجود اين استعداد هست كه برسد به جايي كه مافوق فرشتگان و ملائكه قرار بگيرد ،و ايندو هم به يكديگر آميخته است ، تفكيك ناپذير است . ملائكه نگفتند خدايا اين را كه مي آفريني [ منهاي شر و فسادش خلق كن ] . اگر براي ملائكه اين مسأله مطرح بود -

1. دوباره " هم " كه ضمير عاقل هست آورده مي شود ( نام آنها را ، آن كسان را ) . از اينجا استفاده كرده اند كه آن اسماء الهي يك حقايق واقعي بوده است ، تنها لفظ و اسم و نام و نشان و از اين حرفها نيست

2. بقره / 33 .

3. بقره / 34 .