جامی از زلال کوثر

محمد تقی مصباح یزدی؛ گردآورنده: محمدباقر حیدری

نسخه متنی -صفحه : 95/ 8
نمايش فراداده

شفاعت گرى بى همتاى فاطمه از چشم انداز عرفانى

انسان، در مسير تكاملى اش هر چه بيشتر به پيش رود، تجلى گر اسما و صفات بيشترى از خداوند متعال مى گردد. آدمى در پرتو رهيدگى از خود و پيوستگى با خدا، آيينه ى صفات جمال و جلال خداوندى مى گردد و در هر مرحله اى از سير به سوى حق، صفتى از صفات الهى در وجود او جلوه گر و آثار ويژه ى آن ظاهر مى شود. اما در زمينه ى ظهور صفات جمال الهى در وجود زن بسى بيشتر است؛ به همان سان كه زمينه ى تجلى صفات جلال الهى در وجود مرد بيشتر است. به وجود زن در متجلى سازى صفات جمال الهى (محبت، عطوفت، رحمت، لطافت، ظرافت و...) استعداد و توانايى ويژه اى عطا شده است؛ برخلاف مردان كه به ظهور رسانى صفات جلال الهى (صلابت، قاطعيت، خشونت، قدرت و...) يارايى و ظرفيت ويژه اى يافته اند.

اگر زن در مسير بندگى خدا كه همان مسير تكامل اوست، قدم بر دارد، صفات جمال الهى در وجود او بيشتر ظهور و جلوه مى نمايد. از رهگذر همين صفات است كه زنان مى توانند با خداوند رابطه اى عميق تر برقرار كنند، صفات او را بيابند و او را به علم حضورى بشناسند.
بارى، زن طبعا مهربان تر و عطوفت تر از مرد است و به كارهاى ظريف و لطيف مايل تر؛ چرا كه با ويژگى هاى روانى و ذاتى اش سازگارتر است.
شكى نيست كه صفات «رأفت و عطوفت»، «مهربانى و رحمت» و «عفو و گذشت» در وجود زنان بسى قوى تر از وجود مردان است.
در عرصه ى روان شناسى تفاوت هاى مرد و زن، اگر چه در بين روان شناسان، اختلافات فراوانى وجود دارد، اما همگى ايشان در اين مسأله متفقند كه عاطفه و احساس زنان، بسى نيرومندتر و گسترده تر از عواطف مردان است.
والاترين مايه ى امتياز زن بر مرد، در عواطف و احساسات برتر مى باشد؛ همان بعد وجودى كه با لطافت، ظرافت، زيبايى و عظمت روح انسانى مرتبط است. از اين روست كه گرمى بازار محبت در جهان، از وجود زن است. گرمابخش سراى انسانيت، وجود زن است. در عرصه ى خانواده، دلربايى محبت مادر بيشتر است يا پدر؟ جاذبه ى محبت خواهر بيشتر است يا برادر؟ چرا در تمام فرهنگ هاى جهان، مادر به عنوان سمبل مهربانى و عطوفت شناخته شده است؟
بى شك قوى ترين عامل ايجاد جاذبه و برقرارى محبت و صميميت در محيط خانواده، دختران و مادرانند. اگر چنين ويژگى عاطفى والايى در وجود زنان نمى بود، كانون گرم و با صفاى خانواده ها به كويرى خشك و بى روح مبدل مى گشت؛ چرا كه به مردان توانايى برقرارى چنين صفا، محبت و صميميتى داده نشده است.
عواطف بى شايبه، ويژگى منحصر به فرد زنان عالم است، مردان را بهركارى ديگر ساخته اند. اين عواطف و احساسات، نشانه و نمودى از رحمت ويژه ى خداوند به بندگانش مى باشد؛ اين عشق و محبت سرشار در وجود زن، ظهور و جلوه اى از عشق و محبت خدايى است.
خوشا به حال زنانى كه استعدادهاى عظيم وجود خويش را بشناسند، به پرورش و رشد آن اهتمام ورزند و آن را در مجراى درست و خداپسندانه ى آن به كار گيرند. اين رحمت و محبتى كه در نهاد زن به وديعت نهاده شده است، چونان حبل و ريسمان محكمى است كه رابطه ى حقيقى بين زن و خدا را برقرار مى سازد؛ بسان رشته ى مطمئنى است كه يك سوى آن در قلب زن و ديگر سوى آن به مقام ذات الهى متصل است. زن، بايستى كه اين حبل متين الهى را بگيرد و با مددگيرى از آن، مداوم به پيش برود تا او را به جايگاه مقعد صدق عند مليك مقتدر [ قمر (54): 55. ] رساند.
و اما روايات پرشمارى كه گسترده ترين مرتبه ى شفاعت را ويژه ى حضرت زهرا عليهاالسلام معرفى مى كنند، نه بدان معنا كه ديگران از مقام شفاعت بى بهره اند؛ بلكه بدين معناست كه:
حضرت زهرا عليهاالسلام، به خاطر لطافت خاص روحى، مظهر تام و تمام رحمت الهى گشته است. از آن جا كه رحمت و عطوفت خداوندى در وجود زن، بيشتر جلوه و بروز مى نمايد و در وجودى كه از همه چيز بريده و سراپا فناى در خدا گرديده است، به اوج تجلى مى رسد، مى توان گفت: ريشه اى ترين و عميق ترين محبت ها، رحمت ها، رأفت ها، عطوفت ها و مغفرت هاى خداوند در وجود حضرت زهرا عليهاالسلام تجلى و ظهور كرده است. از همين روست كه آخرين و گسترده ترين شفاعت ها كه خود، نمود و تجلى رحمت بى كرانه ى الهى است، به دست مهربان فاطمه ى زهرا عليهاالسلام صورت مى پذيرد:

  • معدن در ولايت، منبع فيض خدا چون به محشر بر شفاعت لب گشايد لطف دوست بخشد از رحمت گناه دوستدار فاطمه.

  • در شفاعت، عالمى چشم انتظار فاطمه بخشد از رحمت گناه دوستدار فاطمه. بخشد از رحمت گناه دوستدار فاطمه.

[ مهدى الهى قمشه اى، شكوفه هاى عرفان: ص 294. ]
براى زنان، مايه ى بسى مباهات مى باشد كه از جنسى آفريده شده اند كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نيز از آن جنس بوده اند. براى زنان، مايه ى بسى افتخار است كه با ويژگى هايى از مردان ممتاز شده اند كه با آن استعدادها مى توانند همچون زهراى اطهر، جلوه نماى جمال الهى شوند و آينه دار عشق، محبت، رحمت و مهربانى هاى خدايى گردند.
يا فاطمه!
سرشتم، مهر و محبت تو!
بهشتم، مزار بى چراغ تو!
چنان كن كه سرنوشتم، باشد لطف و شفاعت تو!
يا فاطمه!
تو زهرايى و شفيعه ى روز جزا!
تو فاضله اى و آينه دار فضيلت، محشر كبرا!
يا فاطمه!
به حق رحمتت! به حرمت عطوفتت!
دست من و لطف و عطاى بى كرانه ات.
جرم من و شفاعت گرى يگانه ات.
يا فاطمه! اى مظهر رحمت بى كرانه ى الهى!
اى تجلى عطوفت بى همتاى خدايى!
اى بروز رأفت بى پايان بارى:

  • اهل عصيان گر تو را روز جزا حامى كنند گر گشايى از شفاعت بر گنه كاران درى بندد از رحمت خدا درهاى دوزخ را تمام.

  • قهر سبحانى كند تيغ جزا را در نيام بندد از رحمت خدا درهاى دوزخ را تمام. بندد از رحمت خدا درهاى دوزخ را تمام.

[ محتشم كاشانى، ديوان، ص 305. ]