اگر ما اين طبقات را از نظر اهميتى كه موقعيت هر يك از آنها اقتضاء مى كند، مورد تفسير و تحقيق قرار بدهيم بدين ترتيب خواهد بود:
1- اهميت از ديدگاه اداره ى سياسى جامعه: الف- نمايندگان، ب- كتاب "كاتبان عامه و خاصه"، ج- وزراء، د- عمال مانند استانداران.
2- اهميت از ديدگاه تطبيق قوانين بر موارد: الف- هيئت قضائى، ب- هيئت منصفه و ارفاق.
3- اهميت از ديدگاه معيشت مادى: الف- كشاورزى، ب- بازرگانى، ج- صنايع و توزيع به معناى عمومى آن، د- دارائى "متصديان اخذ ماليات".
4- اهميت از ديدگاه دفاع و حراست جامعه از هجوم و اخلالگرى دشمنان: الف- ارتش
اين تقسيم بندى را بدانجهت آورديم كه در مديريت جامعه اهميت هر طبقه يا به اصطلاح امروزى هر نهاد و سازمانى با نظر به نيازى است كه عامل به وجود آمدن آن طبقه مى باشد، لذا نمى توان هيچ يك از آنها را داراى اهميت مطلق معرفى نمود، همانگونه كه هر يك از اعضاى جامعه با نظر به وظيفه اى كه دارد، ضرورى مى باشد، پيش از ورود در تفسير و تحقيق هر يك از اين طبقات "يا به اصطلاح امروزى هر يك از اين نهادها يا سازمانها" يك مقدمه ى بسيار ضرورى متذكر مى شويم، و آن اينست كه:
بدانجهت كه علت اساسى به وجود آمدن طبقات رفع نيازهاى متنوع حيات بشرى است و اين نيازها با تحولات عارضه بر جوامع بشرى در حال گسترش و افزايش در بعضى از موارد از قلمرو ضرورت خارج مى شود، لذا مواردى را كه اميرالمومنين عليه السلام به عنوان طبقات مطرح فرموده اند، در حقيقت از باب بيان مصاديق مى باشد، و به همين جهت است كه صاحبنظران فلسفه ى سياسى اسلام بايد اين قضيه را دقيقا در نظر بگيرند و آنچه را كه نيازهاى اصلى اقتضاء مى كند به عنوان طبقه يا نهاد، سازمان، مورد بحث و بررسى قرار بدهند، در اين فرمان طبقات "يا نهادها و سازمانها" به قرار زير مطرح شده است: