خودشان و طبقه خودشان و منفجر شدن نظام استثمار حاكم بر زمانشان اميدوار مىكند و اين ايمان قطعى نه تنها آنها را بى مسؤليت و منفى و لش بار نمىآورد بلكه، درست بعكس، نيرو و قدرت و اطمينان به آنها مىدهد و همچون سلاحى است كه اراده عدالتخواهان و اميد ستمديدگان را به آينده بيشتر كرده و آنها را در اين راه مجهزتر و متحركتر مىكند. در اين اعتقاد به انتظار، كسانى كه زير بار ستم و ظلم له مىشوند و آنها كه مىبينند حقيقتشان بازيچه ستمكاران و دين شان وسيله ابزار دست ضد دين گشته مأيوس نمىشوند و مطمئنند اراده خداوند نيز كه همان جبر تاريخ و همان نظام سنت تاريخى است به عنوان قانونى همچنان كه در طبيعت است در تاريخ هم به سود پيروزى سرنوشت او، فكر او، راه او، و نجات نوع و طبقه او جارى است و بنابراين عوامل ضد تاريخ انسان و ضد عدالت و خائن به سرنوشت بشريت مظلوم، نمىتوانند در برابر اين جبرى كه محكوميت و مرگ آنها را امضا كرده و پيروزى حقيقت و عدالت و مردم را اعلام نموده، مقاومت كنند و يا اثرى بگذارند.
چه، مشيت الهى كه به شكل قانون علمى در طبيعت و در تاريخ حاكم است و «تقدير الهى» كه به شكل «تقدير علمى» تجلى دارد، تحقق نهايى رسالت پيامبران را كه استقرار حكمت «آگاهى» و قسط «برابرى» است و انسان (رستگارى، رهايى از همه عوامل ضد انسانى) هدف رسالت است، «مقدر» كرده و پيروزى مستضعفان زمين و حتى روى كار آمدن و به دست