اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 109
نمايش فراداده

در انديشه سياسى مسكويه، مقبوليت هيئت حاكمه بر مبناى محبت ارزيابى شده است و ايشان با تشبيه آنان به سرپرست خانواده، معتقد است همان‏طورى كه سرپرست خانواده با انجام وظايف خود، از قبيل تأمين معيشت، تعليم و تربيت فرزندان و برقرارى صميميت، محبت را در دل اعضاى خانواده جاى داده و آن‏ها را به اطاعت وامىدارد، حاكم مدينه نيز چنين است: «فان نسبة الملك اِلى مَدينَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ كنسبة صاحِبِ المنزل اِلى مَنْزِلِهِ وَ اَهْلِهِ؛ نسبت پادشاه به مدينه و شهروندان همانند سرپرست خانواده به اهل آن مىباشد». حاكم اگر در قلمرو حكومت خويش امنيت را ايجاد كرده و عدالت را تحكيم بخشد و آبادانى را گسترش دهد و از حريم حكومتش حمايت و دفاع نموده و از ستمگرى جلوگيرى كند و شهروندان را در مسير مصلحت و معيشت‏شان سوق دهد، پس در ايفاى وظيفه خود در حق آنان احسان نموده و بر شالوده محبت پذيرش همگانى را براى خود فراهم آورده است.1

به اعتقاد ابوعلى مسكويه، همه سنت‏ها و شريعت‏هاى الهى بشر را به ايجاد محبت و مودت دعوت كرده‏اند تا براساس آن، مشاركت اجتماعى و همبستگى عمومى كه عامل به‏وجود آوردن هر فضيلتى است، شكل بگيرد و اجتماع مدنى كه در آن همه فضايل و مطلوب‏هاى دنيوى و اخروى تأمين مىشود، سامان يابد.2

مشاركت

مسكويه بر مبناى «طبيعت» انسان را موجودى اجتماعى مىداند و معتقد است انسان بالطبع حيوان مدنى است اگرچه طبع اوليه وى تنها يك گرايش است

1. تهذيب الاخلاق، ص 114.

2. الهوامل والشوامل، ص 179.