اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
«امانت» و «عدالت» را مطرح كرده و معتقد است آنها با اين شرايط مىتوانند پايگاه مردمى خود را در جامعه حفظ كرده و مورد قبول همگان باشند و دستوراتشان نافذ باشد؛ به عبارت ديگر، اتصاف به امانت و عدالت دو شرط ضرورى براى حكومتدارى و ادامه آن است. در فلسفه سياسى مسكويه پذيرش عمومى و اجتماعى رابطه تنگاتنگى با «مردمداري» دارد، به گونهاى كه هر قدر حكومت به شروط و تعهدات خود در مقابل مردم پاىبند باشد به همان مقدار مقبوليت دارد؛ براى نمونه، «ابوحيان توحيدي» از معلم ثالث سؤال مىكند كه چرا مردم وقتى از لذتطلبى پادشاه و فرو رفتن وى در شهوات و هواى نفس آگاه مىشوند او را سبك مىشمارند و هرگاه وى را اهل تعقل و فضل و جديّت ببينند بزرگ مىشمرند؟ مسكويه در جواب وى مىنويسد: حاكمان هم حافظ وضع موجودند و سلسله مراتب اجتماعى و وضعيت معيشتى مردمان را به شكل مقبولى مىچرخانند و هم جامعه را بر طريق مصالح عمومى با تدبير خود به پيش مىبرند؛ بنابراين، ماهيت صناعت زمامدارى بسيار با اهميت است، بدين سبب ضرورت دارد كه آنان فضايل را در قوه شهوانيه تقويت كنند تا به عفت نفس برسند و قوه غضبيه را كنترل نمايند تا به اعتدال نائل آيند تا از ثمره فضايل اين دو قوه، فضيلت «عدالت» حاصل گردد و در نتيجه، «نفس ناطقه» تقويت و كامل شود و با احراز اين شرايط، استحقاق سياستمدارى يا مدبرى شهرى را داشته باشد: «تستحق بها ان يكون سائِسُ مَدينَةٍ اَوْ مُدَبِّرَ بَلَد».1ايشان در ادامه مىافزايد: اگر پادشاه چنين نباشد و به خشونت، سختگيرى و ستمكارى بپردازد شرايط زمامدارى و «مقبوليت» اجتماعى خود را از دست مىدهد و از چشم شهروندان ساقط مىشود: «يسقط من عين رعيته». و اگر بخواهد به حاكميتش ادامه دهد نفرت عمومى را عليه خود بيشتر خواهد كرد.2