1 ـ عدل طبيعي
با اين مقدّمهها، رشته سخن آغازين را پى مىگيريم و مىگوييم كه در يك جسم وجود يگانه ممكن نيست، زيرا اولاً: ابعاد سهگانهاى [طول، عرض و ارتفاع] دارد كه ذات آن از آنها ساخته شده است و ثانياً: هنگامى كه جسم آثار طبيعت را مىپذيرد؛ آثارى كه آن را به انواع و اجزاى مختلف تقسيم مىكند، متكثر شده و داراى قواى مختلف متقابل و ويژگىهاى متغايرى مىگردد؛ بنابراين، هر جسمى كه كمترين فصول و اعراض، و در قواى خود كمترين تضاد را داشته باشد به وجود نزديكتر و شباهتش به يگانه [مطلق] بيشتر است و نسبت به ساير اجسامى كه در آنها تركيب و فصول و اعراض زياد است برترى دارد. معالوصف، اگر در اجسام متكثر عوامل وحدتبخش وجود داشته باشد همه1. در اصطلاح منطق چنانچه متقابلان هر دو از امور وجودى باشند آن را ضدين يا متضادين گويند و در صورتىكه يكى، امر وجودى و ديگرى، عدم آن باشد آن را عدم و ملكه مىگويند.