3 ـ عدم تطابق انسان با طبيعت
يكى از دلايل و انگيزههاى حيات اجتماعى انسانها، نقصان و كمبود وى در مواجهه با طبيعت است. معلم ثالث مىگويد:طبيعت براساس خلقت براى موجودات ديگر غذا، پوست، مو، پشم، كرك و پر و وسايل دفاعى، چون منقار، دندان، شاخ و چنگال فراهم كرده و براساس الهام و شعور طبيعى بدانها استعدادى عطا كرده است كه بتوانند منافع و مضار خويش را در فصول مختلف بدون تعليم و تدبير به دست آورند، «فَاَمَّا الاِْنْسانُ فَاِنَّهُ خُلِقَ عارياً غَيْرَ مُهْتَدٍ لِشَئٍ مِنْ مَصالِحِهِ»2 اما انسان فاقد ابزار فوق است و بهطور فطرى و جبلى به سوى منافع و مصالح خود كشش ندارد و نيروى فردى او براى نيل به مقاصدش تكافو نمىكند و نقصان غرايزش مانعى در برابر خودكفايىاش بهوجود آورده است. براى جبران اين1. همان، ص 146.2. ابوعلى مسكويه، الهوامل و الشوامل، ص 250؛ و الفوز الاصغر، ص 63.