سياست و شريعت
رابطه دين و سياست از قضايايى است كه از دو رهيافت مورد سؤال واقع شده: هم دينپژوهان براى شناخت رابطه دين با سياست كوشيدهاند و هم سياستشناسان به نوع پيوند سياست با دين علاقه نشان دادهاند. اينكه قلمرو دين و سياست تا كجا است؟ آيا آن دو بر يكديگر منطبق بوده و همديگر را مىپوشانند يا بين آنها تباين و تعارض وجود دارد؟ اشتراكات و تمايزات آن دو در چيست؟ در تحقيقى كه نگارنده پيش از اين درخصوص موضوع به عمل آورده پنج ديدگاه كلى را استقراء كرده است:11 ـ رابطه عينيت سياست و شريعت؛2 ـ رابطه تباين سياست با شريعت؛3 ـ رابطه دينْ محورانه (غايى ـ ابزاري)؛4 ـ رابطه سياستْ محورانه (هدف ـ وسيله)؛5 ـ رابطه انسانْ محورانه (ابزار بودن دين و سياست).معلم ثالث با ديدگاه تباين، سياستْ محورانه و اومانيستى ابزارگرايانه مخالف است و در مقابل، دو ديدگاه عينيت و دينْ محورانه را مىپذيرد. وى در كتاب «تهذيب الاخلاق» مىگويد:الدين هو وضع الهى يسوق الناس باختيارهم الى السعاده القصوى والملك هو حارس هذا الوضع الالهى حافظ على الناس ما اخذوا به؛2 دين عبارت از قانون الهى است كه مردمان را از طريق انتخاب و اختيارشان به سوى سعادت قصوا سوق مىدهد و پادشاه، نگهبان اين قانون الهى و كسانى است كه به آن تمسك مىجويند.1. ر. ك: انديشه سياسى شيخ انصارى، «كنگره برگزارى دويستمين سالگرد تولد شيخ اعظم»، قم، 1373.2. تهذيب الاخلاق، ص 129.