عدل ارادى به انسانها اختصاص دارد و به بركت آن، انسانها ستوده مىشوند و عبارت است از تعامل آشتىجويانه در ميان قواى نفس، بهگونهاى كه يكى بر ديگرى غالب نيايد و سر به شورش ننهد. همكارى مسالمتآميز قوا در نفس همانند تندرستى بدن است، زيرا زمانى كه قواى انسان مزاج معتدل دارند زمينهاى براى غلبه بر يك ديگر نخواهد بود. [بنابراين] تا روح انسانى شرف و برترى بر بدن دارد سلامت روح بر تندرستى بدن نيز برترى دارد.
3 ـ عدل الهي
عدل الهى در امور مابعدالطبيعى و ابدى و زوالناپذير جريان دارد، و تفاوت آن با عدل طبيعى ـ اگرچه عدل طبيعى هم ابدى است ـ اين است كه عدل الهى در چيزهاى غيرمادى وجود دارد و عدل طبيعى جز در امور مادى جريان ندارد. پيروان فيثاغورث اين معنا را با عدد نشان مىدادند، زيرا اگر عددى از معدود جدا شود در ذاتش ويژگىهايى ضرورى و سامانيافته پيدا مىشود كه هيچگونه تغييرى در آن راه ندارد، اين مثال براى تقريب به ذهن در اين باب مفيد است. بىترديد، اين قضيه مسلّمى است كه ويژگىها و مشخصات يك عدد ممكن است در زمانى دگرگون شود، بهطورى كه تصور گردد؛ براى مثال، ويژگى زوجيت زوج در آينده تغيير كند و با آنچه اكنون دارد متفاوت گردد و كسى نمىگويد كه شايد حالت گذشته با وضعيت فعلى آن متفاوت بوده است. اين مفهوم در [كتاب ارثماطيقي] حساب بهطور گسترده و روشن مطرح گرديده است، همچنين اين معنا در ويژگىهايى كه خاصيت ابعاد جدا شده از اجسام، يعنى هندسه دارد