اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 135
نمايش فراداده

تغيير مىكند، اگرچه هركدام در زمان متناسب خود عدل بوده و عدول از آن‏ها ظلم و جور مىباشد.

2 ـ 3 ـ عدل ارادي

عدل ارادى به انسان‏ها اختصاص دارد و به بركت آن، انسان‏ها ستوده مىشوند و عبارت است از تعامل آشتىجويانه در ميان قواى نفس، به‏گونه‏اى كه يكى بر ديگرى غالب نيايد و سر به شورش ننهد. هم‏كارى مسالمت‏آميز قوا در نفس همانند تندرستى بدن است، زيرا زمانى كه قواى انسان مزاج معتدل دارند زمينه‏اى براى غلبه بر يك ديگر نخواهد بود. [بنابراين] تا روح انسانى شرف و برترى بر بدن دارد سلامت روح بر تندرستى بدن نيز برترى دارد.

3 ـ عدل الهي

عدل الهى در امور مابعدالطبيعى و ابدى و زوال‏ناپذير جريان دارد، و تفاوت آن با عدل طبيعى ـ اگرچه عدل طبيعى هم ابدى است ـ اين است كه عدل الهى در چيزهاى غيرمادى وجود دارد و عدل طبيعى جز در امور مادى جريان ندارد. پيروان فيثاغورث اين معنا را با عدد نشان مىدادند، زيرا اگر عددى از معدود جدا شود در ذاتش ويژگىهايى ضرورى و سامان‏يافته پيدا مىشود كه هيچ‏گونه تغييرى در آن راه ندارد، اين مثال براى تقريب به ذهن در اين باب مفيد است. بىترديد، اين قضيه مسلّمى است كه ويژگىها و مشخصات يك عدد ممكن است در زمانى دگرگون شود، به‏طورى كه تصور گردد؛ براى مثال، ويژگى زوجيت زوج در آينده تغيير كند و با آن‏چه اكنون دارد متفاوت گردد و كسى نمىگويد كه شايد حالت گذشته با وضعيت فعلى آن متفاوت بوده است. اين مفهوم در [كتاب ارثماطيقي] حساب به‏طور گسترده و روشن مطرح گرديده است، هم‏چنين اين معنا در ويژگىهايى كه خاصيت ابعاد جدا شده از اجسام، يعنى هندسه دارد