از اين محبتها در اجتماعات حاصل شده در اماكن و مواضع غريبه زمانى پاينده بوده و بهزودى رفته است؛ مثلاً جماعتى را كه در يك كشتى با هم باشند الفتى دست دهد چون به ساحل رسند و از هم دور شده از هم كناره گيرند [و [اثرى از محبت و الفت آنها باقى نماند، چه از روى انس حاصل شده است و جهت انس طبيعت انسانى است.1
بنابراين، اجتماعات ناشى از محبّت به چهار گونهاند كه در مجموع به دو قسم كلى، اجتماعات پايدار و اجتماعات ناپايدار تقسيم مىشوند. ابوعلى مسكويه اجتماعات مذهبى، همانند اجتماع نمازهاى يوميه، اجتماع جمعه، اجتماع عيدين و اجتماع حج را از مصاديق اجتماعات ناپايدار مىداند2 و اجتماع مدينه و اجتماع مملكت را اجتماع پايدار مىداند.
رويكرد ديگرى كه در فلسفه اجتماعى معلم ثالث وجود دارد، مقوله كامل يا ناقص بودن اجتماع است. پيش از وى ابونصر فارابى اجتماعات را به دو نوع كامل و ناقص تقسيم كرده و نوع كامل را در سه سطح اجتماع مدينه، اجتماع امت و اجتماع معموره ارض بيان كرد و اجتماع ناقص را در چهارگونه اجتماع منزل، اجتماع محله، اجتماع كوى و اجتماع ده، ارائه نمود.3 مسكويه با صراحت اين تقسيم را ندارد، اما همه موارد آن را مطرح كرده است و در حقيقت، اجتماعات ناقص از نظر او بر چهار قسم اجتماع منزل، اجتماع محله، اجتماع كوى و اجتماع روستا است4 و اجتماع كامل نيز بر اجتماع مدينه و اجتماع مملكت5
1. همان، ص 163 ـ 169. 2. تهذيب الاخلاق، ص 128. 3. ابونصر فارابى، آراء اهل المدينة الفاضلة، ص 117 و 118. 4. ابوعلى مسكويه، الفوز الاصغر، ص 67 و 68. 5. همان، ص 128 و 129.