اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 37
نمايش فراداده

سياست و شريعت

رابطه دين و سياست از قضايايى است كه از دو ره‏يافت مورد سؤال واقع شده: هم دين‏پژوهان براى شناخت رابطه دين با سياست كوشيده‏اند و هم سياست‏شناسان به نوع پيوند سياست با دين علاقه نشان داده‏اند. اين‏كه قلمرو دين و سياست تا كجا است؟ آيا آن دو بر يك‏ديگر منطبق بوده و هم‏ديگر را مىپوشانند يا بين آن‏ها تباين و تعارض وجود دارد؟ اشتراكات و تمايزات آن دو در چيست؟ در تحقيقى كه نگارنده پيش از اين درخصوص موضوع به عمل آورده پنج ديدگاه كلى را استقراء كرده است:1

1 ـ رابطه عينيت سياست و شريعت؛

2 ـ رابطه تباين سياست با شريعت؛

3 ـ رابطه دينْ محورانه (غايى ـ ابزاري)؛

4 ـ رابطه سياستْ محورانه (هدف ـ وسيله)؛

5 ـ رابطه انسانْ محورانه (ابزار بودن دين و سياست).

معلم ثالث با ديدگاه تباين، سياستْ محورانه و اومانيستى ابزارگرايانه مخالف است و در مقابل، دو ديدگاه عينيت و دينْ محورانه را مىپذيرد. وى در كتاب «تهذيب الاخلاق» مىگويد:

الدين هو وضع الهى يسوق الناس باختيارهم الى السعاده القصوى والملك هو حارس هذا الوضع الالهى حافظ على الناس ما اخذوا به؛2 دين عبارت از قانون الهى است كه مردمان را از طريق انتخاب و اختيارشان به سوى سعادت قصوا سوق مىدهد و پادشاه، نگهبان اين قانون الهى و كسانى است كه به آن تمسك مىجويند.

1. ر. ك: انديشه سياسى شيخ انصارى، «كنگره برگزارى دويستمين سالگرد تولد شيخ اعظم»، قم، 1373.

2. تهذيب الاخلاق، ص 129.