اندیشه سیاسی مسکویه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
وى در ادامه، به جمله معروف اردشير بابكان، حكيم فارس، تمسك مىكند كه گفته است: دين و سياست دو برادر توأم هستند كه هيچ كدام بدون ديگرى به انجام نمىرسد:فالدين اسّ والملك حارس و كل ما لا اسّ له فمهدوم و كل ما لا حارس له فضائع؛1 دين اساس است و پادشاه، نگهبان آن و هر آنچه را اساس نباشد از بين مىرود و هر آنچه را نگهبان نباشد ضايع مىگردد.از مجموعه آثار مسكويه چنين برمىآيد كه وى حوزه سياست را حوزه عقلانيت بشرى مىداند؛ بنابراين، نه تنها روح شريعت نمىتواند با سياست مخالف باشد، بلكه از نظر او دينداران واقعى كسانى هستند كه با شريعت همدم و همراه باشند: «ان يأنس بالشريعة و يستسلم لها».2 و به حكمت و عقلانيت كه مطابق با شريعت است تن در دهند، زيرا «قوام سياست و پادشاهى با شريعت است، بهطورى كه زوال شريعتْ زوال سياست و زمامدارى را در پى دارد».3آنچه در انديشه مسكويه مهم مىنمايد همسويى و همآهنگى كارويژههاى دين و سياست است. از نظر او، هر دو (دين و سياست) به دنبال تدبير و سامان دادن به رفتارهاى فردى و اجتماعى انسانها و ايجاد و ترويج ملكات ارادى و افعال فاضله و بستر سازى براى نيل به سعادتاند.4 ايشان شريعت را با سياست الهى برابر مىداند:الشريعة هى سياسة اللّه و سنته العادلة التى بها مصالح العباد فى الدنيا والاخرة؛5 شريعت عبارت از سياست الهى و سنت عادله پروردگار است كه مصالح بندگان در دنيا و آخرت به آن بستگى دارد.