اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 57
نمايش فراداده

لو تبلغ الناس بضرورتهم و طرحوا فضول العيش و عملوا بما يقتضيه مجرد العقل لصاروا كلهم زهاداً ولو كانوا كذلك لبطل هذا النظام الحسن والزّين فى العالم و عاشوا عيشة قشفه كعيشة اهل القرى الضعيفة القليلة العدد او كعيشة سكان الخيم و بيوت الشعر و اظلال القصب و هذه هى الحال التى تسمى خراب المدن؛1 اگر انسان‏ها به ضرورت‏هاى زندگى خود برسند و زيادتر از آن را كنار بگذارند و به مقتضاى تشخيص عقل، در محدوده ضرورت‏ها عمل كنند در اين صورت، زاهد مىشوند و در نتيجه، نظام حسن و آراسته موجود در عالم مختل مىگردد و زندگى انسان‏ها در تنگنا قرار مىگيرد؛ همانند زندگى اهالى روستاهاى ضعيف و كم جمعيت و يا مانند زندگى چادرنشينان و يا كسانى كه در نىزارها زندگى مىكنند كه اين نوع زندگى در واقع، وضعيت خراب مدينه‏ها است.

مسكويه با دفاع از چگونگى زندگى حكيمان، آن‏ها را از اين قاعده مستثنا دانسته و مىگويد:

آن‏ها [حكما] با آگاهى بر جميع علوم و معارف به دليل آن‏كه شأن نفس را بر بدن ترجيح داده‏اند همّ خويش را مصروف آبادانى دنيا نكردند، بلكه متوجه عالم نفس شدند كه به مراتب، آبادانى آن مشكل از بدن است؛ از اين‏رو، به ضروريات دنيا اكتفا كردند تا بتوانند به اصول صناعات و مهارت‏ها دست يابند.2

2 ـ جوامعى كه با هدف «تحسين العيش» سامان يافته‏اند: هدف اين جوامع دست‏يابى به ضرورت‏هاى اوليه زندگى نيست، بلكه انسان‏ها بر مبناى عقلانيت و خرد، به دنبال تصرف و تسخير طبيعت هستند تا بهترين زندگى را براى خود

1. الهوامل والشوامل، ص 251.

2. همان، ص 252.