نفقات ندارند تا به طلا و نقره محتاج گردند و شهوات ندارند تا نيازمند به ضبط نفس گشته، فضيلت عفت را به دست آورند.1
انسانها براى ايجاد فضايل و گسترش خيرات و وصول به سعادت، به مقتضاى طبيعت و سرشت اجتماعى خويش، سازمان سياسى و حكومت را ايجاد مىكنند. مسكويه در مباحث «سعادتشناسي»، سعادتمندان را به چهار گروه تقسيم مىكند:
1 ـ كسانى كه از بدو ولادت، اهل فضيلت، خير، نجابت و كرامتاند؛
2 ـ افرادى كه با تلاش و مشقت طى طريق مىكنند تا با آموختن علم و حكمت به سعادت برسند؛
3 ـ كسانى كه خود به خود پى سعادت نمىروند، بلكه آنها را بايد با اكراه، يا به قوت تأديبانه شرعيه و اجراى سياسات و يا به تعليمات حكيمانه وادار كرد؛
4 ـ كسانى كه اميدى از آنها در خير و شر نباشد.2
معلم ثالث سعادت گروه اوّل را توفيق الهى، سعادت گروه دوم را انگيزه درونى و سعادت گروه سوم را در حوزه وظيفه حكومت مىداند؛ از اينرو، تصريح مىكند كه: «يجب على مدبر المدن ان يسوق الناس نحو سعادته؛3 بر حاكم جامعه واجب است كه مردم را به سوى سعادت هدايت كند». روشن است كه مراد مسكويه از مردم همان گروه سوم مىباشد. حكومت و حاكميت بايد زمينه رشد و همكارى همگانى را فراهم آورد تا خيرات و سعادتها از آن ناشى شود. مسكويه بارها مىگويد كه ساخت آدمى و توانايىها و استعدادهاى او به گونهاى نيست كه بهصورت فردى بتواند به اهداف خود برسد، بلكه اجتماعِ افرادِ بسيار و همكارى آنان لازم است تا براساس اخلاق فردى شالوده «محبت» را در «اخلاق مدني» منعكس كرده و دوستى و حبِّ ذات را به ديگران امتداد بخشد؛
1. همان، ص 148. 2. همان، ص 150. 3. همان، ص 81.