اندیشه سیاسی مسکویه

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 169/ 94
نمايش فراداده

او از فيلسوفان گذشته نقل مىكند كه آن‏ها عنوان «ملك» را براى حاكمى به‏كار مىبردند كه به دين و شريعت پاىبند بوده و از آن حراست كند».1

انواع رهبرى در حكومت مطلوب

در فلسفه سياسى معلم ثالث از دو منظر به رهبرى نگريسته شده است: 1 ـ از جهت شرايط و ويژگىها و 2 ـ از منظر تمركز در تصميم‏گيرى و يا تكثر در آن. ايشان به اجمال سه نوع رهبرى را سامان داده كه بدان‏ها اشاره مىشود:

1 ـ رهبرى فردى حكيمان

در اين نوع رهبرى، رهبر واجد شرايط حكمت است. مسكويه آن را مختص به انبياى الهى دانسته و مىگويد: «بهذين الامرين بعث اللّه‏ الانبياء ـ صلوات اللّه‏ عليهم ـ ليحملوا الناس عليها؛ خداوند به سبب حكمت نظرى و عملى انبيا را مبعوث كرد تا مردمان را بر طريق آن سوق دهند».2 مسكويه به تَبَع فارابي3 رهبرى فردى حكما را به «طبايع فائقه»4 نسبت مىدهد و معتقد است وجود آن‏ها بسيار نادر است و از طرف خداوند مأموريت دارند تا نفوس آدميان را معالجت كنند.

2 ـ رهبرى فردى غير حكما

فلسفه سياسى مسكويه همانند بسيارى از فيلسوفان مسلمان، از جمله ابونصر فارابى بر مبناى واقعيت‏هاى موجود و قابل دسترس بنا شده است. فارابى در «فصول منتزعه» در برابر حكيم ـ كه از آن به «انسان الهي» نام مىبرد و حكما را

1. تهذيب الاخلاق، ص 129.

2. الفوز الاصغر، ص 14 و 66.

3. ابونصر فارابى، السياسة المدنيّه، تحقيق دكتر فوزى مترى نجّار، ص 79.

4. تهذيب الاخلاق، ص 80.