بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 180
نمايش فراداده

من بينى و چشم اين كار را زده‏ام(1) و ظاهر و باطن آن را زيرورو كرده‏ام و چاره‏اى براى خود نديدم جز آنكه بجنگم يا كافر گردم.(2) او (عثمان) بر مردم حكومت مى‏كرد و بدعتهائى پديد آورد و باعث گفتگو بين مردم شد، مردم هم حرفها زدند آن گاه خشم كرده و او را دگرگون ساختند.

از سرزنش شما خسته شدم

قسمتى از خطبه‏اى است كه امام (عليه السلام) آن را در زمينه وادار كردن اصحاب خود به جنگ با مردم شام، ايراد نموده است: اف بر شما، راستى من از سرزنش شما خسته شدم وقتى شما را به جنگ دشمن دعوت مى‏كنم چشمهايتان دور مى‏زند، گويا در سختى مرگ و مستى غفلت قرار گرفته‏ايد شما درست مانند شترانى هستيد كه ساربانهايشان آواره شده‏اند، هرگاه از طرفى جمع مى‏شوند از سوى ديگر پراكنده مى‏گردند با شما حيله مى‏كنند و شما حيله‏

(1). اين جمله مثل معروفى است كه عرب در زمينه كنجكاوى در بحث و انديشه بكار مى‏برد.

(2). منظور از كفر در اينجا گناه است زيرا ترك جنگ، بى‏اعتنائى به نهى از منكر است و اين خود گناه محسوب مى‏شود.