من بينى و چشم اين كار را زدهام(1) و ظاهر و باطن آن را زيرورو كردهام و چارهاى براى خود نديدم جز آنكه بجنگم يا كافر گردم.(2) او (عثمان) بر مردم حكومت مىكرد و بدعتهائى پديد آورد و باعث گفتگو بين مردم شد، مردم هم حرفها زدند آن گاه خشم كرده و او را دگرگون ساختند.
قسمتى از خطبهاى است كه امام (عليه السلام) آن را در زمينه وادار كردن اصحاب خود به جنگ با مردم شام، ايراد نموده است: اف بر شما، راستى من از سرزنش شما خسته شدم وقتى شما را به جنگ دشمن دعوت مىكنم چشمهايتان دور مىزند، گويا در سختى مرگ و مستى غفلت قرار گرفتهايد شما درست مانند شترانى هستيد كه ساربانهايشان آواره شدهاند، هرگاه از طرفى جمع مىشوند از سوى ديگر پراكنده مىگردند با شما حيله مىكنند و شما حيله
(1). اين جمله مثل معروفى است كه عرب در زمينه كنجكاوى در بحث و انديشه بكار مىبرد. (2). منظور از كفر در اينجا گناه است زيرا ترك جنگ، بىاعتنائى به نهى از منكر است و اين خود گناه محسوب مىشود.