بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 21
نمايش فراداده

عاطفه‏ى گرمى كه على (عليه السلام) در زندگى آن را شناخته بود، در همه جاى نهج البلاغه با او همراه بود. او در همه حال، چه در مواردى كه انگيزه‏ى خشم و نارضايتى وجود داشت و چه در مواردى كه موجبات مهربانى و رضايت در ميان بود، در همه حال از اين عاطفه برخوردار بود، حتى وقتى مى‏ديد پيروانش در جانبدارى از حقيقت، از خود سستى نشان مى‏دهند- در حالى كه ديگران با جان و اسلحه به باطل كمك ميكنند- احساس رنج كرده و شكايت مى‏نمود و پيروان سست عنصر خود را توبيخ و سرزنش ميكرد و بسان رعد در رگبارهاى تند شبانه، نيرومند و غران بود براى نمونه همين بس كه خطبه جهاد را بخوانيد و عواطف دردناك و هيجان انگيز را درك كنيد. همين عاطفه است كه با كمك از ضربان و جوشش حيات، اين خطبه را مى‏كشاند. خطبه با اين كلمات شروع مى‏شود: «اى مردمى كه بدنهايتان جمع و خواسته‏هايتان گوناگون است، سخنان شما سنگهاى سخت را سست مى‏كند...».

اگر ما بخواهيم براى اين عاطفه زنده كه به كارهاى امام حرارت مى‏بخشيد مثال‏هاى متعددى بياوريم ممكن است براى شما خسته كننده باشد. تنها همين بس كه اين عاطفه در اعمال و گفتار وى يك سنجش اساسى بشمار مى‏رفت. شما فقط اين كتاب را باز كنيد تا از رنگهاى گوناگون عاطفه‏ى پسر ابو طالب، آن مرد سرشار از عمق و نيرو آگاه شويد