بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 229
نمايش فراداده

مى‏زنم، شمشيرى كه هيچكس را به آن نزده‏ام مگر آنكه داخل آتش شده است بخدا قسم اگر حسن و حسين كارى كه تو كردى انجام داده بودند، با آنان صلح و آشتى نمى‏كردم و از ناحيه من به خواسته‏اى نمى‏رسيدند تا آنكه حق را از آنها بگيرم و باطل ناشى از ستم آنان را زايل سازم

حكمران و رشوه

هنگامى كه به حضرت خبر رسيد كه عثمان بن حنيف انصارى فرماندار وى در بصره، دعوت مهمانى گروهى از بصريان را پذيرفته و به مهمانى مزبور رفته، براى او نامه‏اى چنين نوشت: پس از سپاس و درود، اى پسر حنيف، به من خبر رسيده كه يكى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى دعوت كرده و تو شتابان به آن مهمانى رفته‏اى و غذاهاى رنگارنگ براى تو خواسته‏اند و كاسه‏هاى بزرگ پيش تو آورده‏اند گمان نمى‏كردم تو به مهمانى گروهى بروى كه نيازمندانشان را دور و ثروتمندانشان را دعوت مى‏كنند.

آگاه باشيد، پيشواى شما از دنياى خود به دو جامعه كهنه، و از خوراكش به دو گرده نان اكتفا كرده است آگاه باشيد شما بر چنين‏