بخشی از زیبایی های نهج البلاغه

جورج جرداق؛ مترجم: محمدرضا انصاری محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 309/ 35
نمايش فراداده

«ثبير» در اوايل رگبارهاى شديد خود، گويا مرد بزرگى است كه در عباى راه راه پيچيده شده است.

بامدادان ارتفاعات قله «مجيمر» در اثر سيل و كف گويا فلكه‏ى چرخ ريسندگى است.

باران آبهاى خود را در صحراى «غبيط» فرو ريخت، مانند مرد يمنى كه با زنبيل‏هاى بار شده فرا مى‏رسد.

گويا پرندگان خوش‏خوان بيابان، صبحگاهان سرمست شراب تند و خوشبوئى هستند، شامگاهان درندگان غرق شده در اطراف آن آب بى‏پايان، گويا ريشه‏هاى پياز دشتى هستند.

ملاحظه مى‏كنيد: امرئى القيس باران را بصورتى مى‏بيند كه درختان خرماى بيابان را ريشه كن كرده و ساختمان‏هاى آن را ويران نموده و تنها ساختمانهاى سنگى را باقى گذاشته است. اما كوه «ثبير» كه به ارتفاع خود بر زمين‏هاى گود اطراف مى‏بالد، در باران فرو رفته و تنها قله‏ى آن از آب بيرون مانده و مانند بزرگ يك طايفه كه خود را به عباى راه راه پيچيده، جلوه كرده است. باران طوفان‏هاى پى‏درپى را در اطراف كوهها روانه ساخته آن گاه آبهاى فراوان خود را در صحراهاى بى آب و علف مى‏ريزد، ناگهان گياهها و گلهاى رنگارنگ در صحرا مى‏رويد. اين گلها و گياهها مانند پارچه‏هاى زيبا و رنگارنگى است كه تاجر يمنى در برابر چشم مردم مى‏گسترد. باران اين صحراهاى خشك شده را سيراب مى‏كند، در نتيجه صحراها بصورت‏