امام اين خطبه را پس از پايان گرفتن جريان حكمين ايراد فرمود (كه عمرو بن عاص با حيله و تزوير ابوموسى اشعرى نادان را فريب داد تا على عليه السلام را از خلافت خلق و معاويه را نصب كنند و اين معنا مردم عراق را سخت تكان داد) و در اين خطبه امام عليه السلام بعد از حمد و ثناى الهى بر اين ابتلاء، به شرح آن مى پردازد.
ستايش مخصوص خداوند است، هر چند روزگار، حوادث سنگين و مهم (و دردناكى براى ما) پيش آورده است و گواهى مى دهم كه معبودى جز خداوند يگانه نيست، شريكى ندارد و معبودى با او نمى باشد و گواهى مى دهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده (برگزيده) و فرستاده او است.
اما بعد، نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان داناى با تجربه، موجب حسرت و اندوه مى گردد و پشيمانى به بار مى آورد.
من، درباره مساله حكميت، فرمان خود را به شما گفتم و نظر خالص خويش را در اختيار شما گذاردم، اگر به سخنان قصير، گوش داده مى شد (چه نيكو بود)! ولى شما مانند مخالفان جفاكار و عصيانگران پيمانشكن (از قبول سخنانم) امتناع كرديد، تا آنجا كه گويى نصيحت كننده در پند خويش به ترديد افتاد و از ادامه اندرز خوددارى كرد.
در اين حال مثال من و شما مانند گفتار اخو هوازن (مردى از قبيله بنى هوازن) است كه (در يك ماجراى تاريخى) گفت:- من در سرزمين منعرج اللوى، دستور خود را دادم (ولى شما گوش نداديد) و اثر آن را فردا صبح درك كرديد.
همانگونه كه در بالا اشاره شد، اين خطبه را اميرمومنان بعد از خاتمه كار حكمين بيان فرمود.
پيامد حكمين براى جهان اسلام بسيار سخت و ناگوار بود.
اين جريان ثابت كرد كه اگر على عليه السلام آنها را از مساله ارجاع به حكميت نهى فرمود و بر لزوم ادامه جنگ تا پيروزى نهايى توصيه كرد، دليلش اينگونه پيامدها بود.
از اين رو امام عليه السلام مردم كوفه را سخت سرزنش مى كند و به آنها نشان مى دهد كه اين محصول نافرمانى و پند نپذيرفتن آنان است.