حاكمان بنى اميه متوجه شدند كه نه تنها به هدف خود نرسيده اند، بلكه شايد نتيجه معكوس بگيرند و هوشيارى عمر بن عبدالعزيز سبب شد كه قبل از ديگران به اين واقعيت برسد لذا در پيشگيرى از اين كار پيشگام شد.
و اين امر (مساله سب و لعن) و ضايعات ناشى از آن چهل سال طول كشيد و بر هفتاد هزار منبر سب و لعن صورت مى گرفت.
در اينجا اين سئوال پيش مى آيد كه چگونه گروهى از مسلمانان- هر چند ناآگاه- پذيرفتند كه پيشواى بزرگ اسلام را، كسى كه فضايل او شرق و غرب را پر كرده بود، به باد دشنام و ناسزاگويى بگيرند؟ پاسخ اين سئوال با توجه به كارهاى معاويه در شام روشن است.
او تمام تلاش و كوشش خود را در اين زمينه به كار برد تا نسلى را كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تولد يافته و روى كار آمده بودند در بى خبرى كامل قرار دهد.
به علاوه بعضى از صحابه را تطميع كرده بود تا احاديثى در نكوهش على عليه السلام جعل كنند و به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نسبت دهد.
ابن ابى الحديد از استاد خود ابوجعفر اسكافى چنين نقل مى كند كه معاويه جمعى از صحابه و گروهى از تابعين را وادار كرده بود كه روايات زشتى درباره على عليه السلام جعل كنند كه نتيجه اش بدگويى مردم و بيزارى جستن آنه ا باشد و براى آنها جايزه هاى مهمى قرار داده بود، آنها نيز احاديثى جعل كردند كه معاويه را راضى كرد.