شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكى از انها ابوهريره و ديگرى عمرو بن عاص و مغيره بن شعبه بود و از گروه تابعين عروه بن زبير.

به همين دليل ابوجعفر اسكافى مى افزايد احاديث ابوهريره نزد اساتيد ما قابل قبول نيست و از عمر نقل مى كند كه او را با تازيانه زد و گفت تو احاديث فراوانى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كنى (در حالى كه مدت كوتاهى نزد آن حضرت بوده اى) بنابراين معلوم مى شود كه دروغ بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى بندى.

4- تقيه، سپر دفاعى در مقابل دشمن بعضى از شارحان نهج البلاغه در اينجا به مناسبت خطبه بالا بحث تقيه و مشروعيت آن را پيش كشيده اند، گرچه اين يك مساله پر اهميت و دامنه دارى است ولى لازم است در اينجا بحث فشرده اى درباره آن داشته باشيم و شرح آن را به موارد مناسب ديگر موكول كنيم.

تقيه در لغت به معنى خويشتندارى يا پرهيز از چيزى است و در اصطلاح تعاريف مختلفى براى آن ذكر كرده اند كه از همه روشنتر اين است كه گفته شود: تقيه عبارت است از پنهان نمودن اعتقادات يا اعمال دينى به خاطر ترس از ضرر يا مصلحتى از مصالح ديگر، از جمله
حفظ وحدت و پرهيز از هرگونه اختلاف در مقابل دشمنان مشترك.

اين معنى ريشه قرآنى دارد و درباره ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در آن زمان كه مسلمانان در اقليت بودند اتفاق افتاد، آنجا كه مى فرمايد: لا يتخذ المومنون الكافرين اولياء من دون المومنين و من يفعل ذلك فليس من الله فى شى ء، افراد با ايمان نبايد كافران را به جاى مومنان دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند رابطه اى با خدا ندارد.

سپس مى افزايد: (الا ان تتقوا منهم تقيه) مگر اين كه از آنها تقيه كنيد.

در اين آيه با صراحت مساله تقيه در برابر دشمنان بى منطق مطرح شده است به گونه اى كه جايى براى گفتگو باقى نمى گذارد.

داستان تقيه عمار در برابر مشركان كه او را مجبور به اداى كلماتى بر ضد اسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كرده بودند مشهور است، او به حكم ناچارى تسليم فشار مخالفان شد و آنچه را مى خواستند بر زبان جارى كرد و گريه كنان به نزد پيامبر آمد و از اين مى ترسيد كه دين و ايمانش بر باد رفته باشد، پيامبر او را دلدارى داد و فرمود: چون كلمات كفرآميز تو از روى اكراه و اجبار بوده، لطمه اى به ايمان تو وارد نمى كند و در همين جا بود كه آيه شريفه ذي
ل نازل شد: (من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان)، كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند جز آنها كه تحت فشار واقع شده اند در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است غضب خدا بر آنها است و عذاب عظيمى در انتظارشان داستان مومن آل فرعون كه در سوره غافر در قرآن مجيد آمده، نمونه زنده ديگرى از تقيه هاى هدفدار است، چرا كه قرآن با صراحت مى گويد: (و قال رجل مومن من آل فرعون يكتم ايمانه اتقتلون رجلا ان يقول ربى الله و قد جائكم بالبينات من ربكم)، مرد با ايمانى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مى داشت، گفت: آيا مى خواهيد مردى را بكشيد به خاطر اين كه مى گويد: پروردگار من الله است در حالى كه دلائل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است.

قرآن اين مرد را مى ستايد و سخنان او را با اهميت ياد مى كند، اين موضوع نشان مى دهد كه تقيه او مرضى خداوند متعال بوده است.

در روايات اسلامى نيز تعبيرات فراوانى درباره اهميت تقيه و اين كه آن سپر مومن است و او را در برابر دشمنان حفظ كرده و نيرويش را براى مواقع حساس ذخيره مى كند يا اين كه بخش مهمى از دين تقيه است و كسى كه تقيه نداشته باشد ايمان ندارد و ايمان بدون تقيه مان
ند تن بى سر است و اين كه تقيه از افضل اعمال است چرا كه از هدر دادن نيروها جلوگيرى مى كند، وارد شده است كه بحث درباره همه آنها تدوين كتاب مستقلى را مى طلبد و علاقمندان مى توانند به كتاب القواعد الفقهيه قاعده هفتم (جلد اول) مراجعه نمايند.

اضافه بر همه اينها تقيه، فلسفه بسيار روشنى دارد و آن اين كه گاه مى شود، اظهار عقيده باطنى خطر جانى، ناموسى و مالى براى انسان دارد، در حالى كه هيچ فائده قابل ملاحظه اى بر آن مرتب نمى شود، در اينجا عقل مى گويد كه بيهوده نبايد نيروها را به هدر داد، بلكه بايد آنها را از طريق تقيه براى مواقع حساس حفظ كرد.

تعبير به ترس المومن يا جنه المومن كه هر دو به معنى سپر است نيز اشاره به همين معناست.

در واقع تقيه به معنى فرار از زير بار مسووليتها نيست، بلكه شبيه تاك تيكهاى جنگى است كه از طريق استتار، نيروهاى خودى را در مقابل بيگانه حفظ مى كند تا به موقع از آنها بهره گيرى كامل شود.

شرح بيشتر درباره اين معنى را در همان كتاب القواعد الفقهيه قاعده هفتم مطالعه فرماييد.

/ 350