خطبه 044-سرزنش مصقله پسر هبيره
اين سخن را هنگامى اميرمومنان على عليه السلام ايراد كرد كه مصقله بن هبيره شيبانى (از تحت فرمان آن حضرت) به سوى معاويه فرار كرد، و اين در حالى بود كه اسيران بنى ناجيه را از كارگزاران حضرت عليه السلام خريدارى كرد و آزادشان نمود.هنگامى كه حضرت پرداخت ثمن را به بيت المال از او مطالبه كرد امتناع ورزيد و به سوى شام گريخت! شان ورود همانگونه كه در بالا اشاره شد، اين سخن مربوط به داستان قبيله بنى ناجيه است، و داستان چنين است كه خريت بن راشد از روساى قبيله بنى ناجيه بعد از جريان حكمين با سى نفر از يارانش نزد امام عليه السلام آمد و با صراحت گفت: به خدا سوگند! نه فرمان تو را اطاعت مى كنم، و نه پشت سرت نماز مى خوانم، و فردا از تو جدا خواهم شد! امام عليه السلام فرمود: مادرت به عزايت بنشيند، هرگاه چنين كنى عهد و بيعت خود را شكسته اى و نافرمانى امر خداوند كرده اى، و تنها به خودت زيان مى رسانى! بگو ببينم به چه علت چنين راهى را در پيش گرفته اى؟ عرض كرد: به خاطر اين كه حكميت را پذيرفتى، و در برابر حق ضعف نشان دادى و به گروهى اعتماد كردى كه حتى به خودشان ستم كردند! امام عليه السلام فرمود: واى بر تو بيا تا با توبه بحث و گفتگو بنشينم و حقايقى را كه مى دانم براى تو بيان كنم، شايد حق را بشناسى و به حق باز گردى! خريت گفت: فردا مى آيم.امام عليه السلام فرمود: برو، ولى مواظب باش شيطان تو را فريب ندهد، و افراد نادان در تو نفوذ نكنند به خدا قسم اگر به سخن من گوش فرادهى تو را به راه راست هدايت خواهم كرد! خريت از خدمت امام عليه السلام خارج شد و به سوى قبيله خود بازگشت.امام عليه السلام به خاطر اين كه فسادى بر پا نكند، كسى را به تعقيب او فرستاد و دستور داد او را در نقطه اى به نام دير ابوموسى متوقف كند، سپس فرمانده ديگرى به نام معقل بن قيس را به تعقيب خريت گسيل داشت، خريت به مبارزه برخاست و كشته شد، و نفرات او اسير شدند.آنها را كه مسلمان بودند آزاد كردند، و عده اى از غير مسلمانان را به اسارت گرفتند.هنگامى كه اسيران را به كوفه مى آوردند مصقله بن هبيره كه يكى از فرمانداران امام عليه السلام در شهرهاى مسير راه بود، اسيران را به پانصد هزار درهم از معقل خريد و آزاد كرد.امام عليه السلام عمل او را ستود.مصقله بعد از پرداخت دويست هزار درهم از پرداخت بقيه عاجز ماند، ترسيد و به شام گريخت.امام عليه السلام سخن مورد بحث را درباره او بيان
كرد كه دليل روشنى بر لطف امام عليه السلام نسبت به اينگونه افراد است.