براي برپا شدن حقيقت و روح نماز، جدا از تلفّظ حمد و سوره و ذكرهاي ركوع، سجود، تشهّد و مانند آن، و صرف نظر از حالت ايستادن، خميدگي در ركوع، پيشاني بر خاك ساييدن در سجده، نشستن و نظير آن، و قطع نظر از تصوير مفاهيم اذكارِ نماز در ذهن، بايد پيام اصلي نماز از وجود لفظي و ذهني بيرون آيد و به وجود عيني برسد و در محدوده روح نمازگزار متمثّل شود. سپس همان حقيقت با سنّت و سيرت مستمرّ او در جامعه جلوه كند تا با تبليغ و تعليم و تزكيه نفوسِ مستعدّ ديگران، آنها نيز به روح متمثّل نماز رسيده و با آن پرورش يابند، و حقيقتي كه بازدارنده از فحشا و منكر، و شفاي مرضهاي حرص، جزع و بخل است، در متن جامعه بشري متمثّل گردد.
دين الهي با خطوط كلّي خود، انسانها را به «قيام به قسط» و قيام براي خدا فرا ميخواند؛ (لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات وأنزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناسُ بالقسط)[1]، (قل إنّما أعظكم بواحدةٍ أن تقوموا للّه)[2]، و كعبه كه از مظاهر دين است، براي قيام انسانها است؛ (جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قياماً للناس)[3]، و انسان قائم و به پا خاسته كسي است كه همه عوامل سقوط را در عقيده، اخلاق و عمل از حريم وجود خويش دور سازد.
چنين انساني كه با الهام فطري و رهنمود ديني قائم شده، ميتواند به نماز كه ستون دين است، ايستادگي ببخشد و چنين نمازي درجات برتر قيام را براي انسان فراهم ميكند، زيرا نمازِ برپا ايستاده، بازدارنده از فحشا و منكر است؛
[1] ـ سوره حديد، آيه25. [2] ـ سوره سبأ، آيه46. [3] ـ سوره مائده، آيه 97.