شمیم ولایت

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 753/ 370
نمايش فراداده

يكم. كليّات

معناي اسم

«اسم» در لغت به لفظي گفته مي‏شود كه «سِمَه» و نشانه براي چيزي باشد و بر آن دلالت كند و شنونده با شنيدن آن لفظ به معناي ويژه‏اي منتقل شود. اسم‏هايي كه به طور عادي استعمال مي‏شود، گاهي معناي وصفي دارد، مانند قاضي، قادر، جالس و... كه شخص را به صفت داوري كردن، توان داشتن، نشستن و... وصف مي‏كند[1].

گاهي نيز اسم معناي وصفي ندارد، مانند زيد، بكر، عمرو كه بدون ملاحظه معناي وصفي، براي اشخاص يا اشيا انتخاب مي‏شود. در ميان اسم‏هاي ذات اقدس اِلهي، اسم «الله» معناي وصفي ندارد، زيرا لفظ جلاله، براي «ذاتي كه مستجمع جميع صفات كمالي باشد»، وضع نشده است تا معناي وصفي داشته باشد، بلكه عنواني است كه به وسيله آن، به ذات داراي جميع صفات كمال اشاره مي‏شود، اما بقيه اسماي حسناي اِلهي بر اوصاف او دلالت مي‏كند، مانند خالق، رازق، شافي، محيي، مميت و....

تعريف ذات الهي

«ذات» اصطلاحاً به هستي محض و هويت مطلق گفته مي‏شود و هيچ لفظي وجود ندارد كه بر آن دلالت كند، زيرا دلالت لفظ بر ذات، متوقف بر ادراك و شناخت ذات است و هيچ‏كس توان درك يا شهود آن هويت مطلق را ندارد.

[1] ـ اسم فاعل، مفعول و صفت مشبهه اين‏گونه هستند و به ملاحظه همين معناي وصفي، بر ذاتِ متلبّس به اين صفات نهاده مي‏شوند.