شمیم ولایت

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 753/ 39
نمايش فراداده

عبد سالك به وسيله نافله به خدا نزديك مي‏شود، تا آن‏جا كه محبوب خدا مي‏شود، زيرا اين نافله را اولاً از روي محبت خدا به جاي مي‏آورد، نه براي محو سيئات يا جبران نقص فرائض و ثانياً آن‏قدر سير در وادي محبت را ادامه مي‏دهد تا از محبّ خدا بودن به محبوب خدا شدن نائل شود. وقتي عبد سالك محبوب خدا شد و خدا محبّ او، همه مجاري ادراكي و تحريكي او به عهده خدا است. اگر او مي‏فهمد، با نور علمي خدا مي‏فهمد و اگر كاري انجام مي‏دهد، با قدرت خدا انجام مي‏دهد. اگر مي‏شنود، با سمع خدا مي‏شنود و اگر مي‏بيند، با بصيرت الهي مي‏بيند و اگر سخن مي‏گويد، با زبان الهي سخن مي‏گويد.

چنين انساني نه در مسايل علمي درمانده مي‏شود، نه اشتباه مي‏فهمد و نه عجز و معصيت در كار او راه دارد. وقتي سخن به اين مقام رسيد، اگر خدا را بخواند او را اجابت مي‏كند و اگر چيزي از خدا بخواهد، خداوند به او عطا خواهد كرد.

از اين روايت استفاده مي‏شود كه عبد سالك بايد محبوب خدا شود تا بتواند بهره ببرد. بسياري از سالكان هستند كه محبّ خدا هستند، اما محبوب خدا نيستند. قرآن مي‏فرمايد: (إنْ كنتم تحبّون اللّه فاتّبعوني يُحْببكم اللّه)[1]؛ به دنبال حبيب خدا رفتن انسان را حبيب خدا مي‏كند و وصول به اين مرتبه طليعه مقام ولايت است.

باري دست كوتاه و همت سالكاني كه در وادي هراس از دوزخ يا بيابان شوق به بهشت رحل اقامت افكنده‏اند، يا از اين منزل گذشته، اما گذرگاه محبت خدا و محب حق بودن را منزلگاه پنداشته‏اند، به بلنداي اين جايگاه رفيع نمي‏رسد، بلكه همتي والا و تلاشي مستمر و مجاهده‏اي توان‏فرسا لازم است تا اين عطيه گرانقدر الهي بهره آنان گردد، گرچه ممكن است بنده‏اي بي‏خون دل مجذوب حق گردد و سالكي بي‏خون جگر محبوب او شود.

[1] ـ سوره آل‏عمران، آيه 31.